چرا احداث پالایشگاههای کاسپین، پارس و شهریار کلید نخورد؟
قائم مقام اسبق شرکت پالایش و پخش گفت: طرحهای پالایشی کاسپین و شهریار به دلیل عدم تامین خوراک کلید نخوردند و در طرح پارس هم سازمان محیطزیست مجوز احداث پالایشگاه را صادر نکرد.
با روی کار آمدن دولت نهم و تغییر تفکر از خامفروشی نفت به سمت ساخت پالایشگاهها، هفت طرح پالایشی ستاره خلیج فارس، پالایشگاه هرمز، پالایشگاه خوزستان، پالایشگاه پارس شیراز، پالایشگاه آناهیتا کرمانشاه، پالایشگاه شهریار تبریز و پالایشگاه کاسپین در کشور تعریف شدهاند که در این بین تنها پالایشگاه ستاره خلیج فارس به بهرهبرداری رسید.
در بخش اول مصاحبه با جلیل سالاری قائم مقام اسبق شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی به بررسی دلایل توقف احداث پالایشگاههای هرمز و خوزستان پرداخته شد. در بخش دوم مصاحبه به بررسی طرحهای پالایشگاه کاسپین، پالایشگاه پارس و پالایشگاه شهریار میپردازیم.
مشروح مصاحبه دوم به شرح زیر است:
طرح فرآورش نفتخام کشورهای حوزه دریای خزر شکست خورد
یکی از پروژههای طرح پالایشی هفت خواهران، احداث پالایشگاه کاسپین بود. چرا احداث این طرح به سرانجام نرسید؟
سالاری: درباره این سوال ابتدا باید مقدمهای را عرض کنم. قطب مصرف فرآورده در کلانشهر تهران و بخش مرکزی و شمال کشور است. در این راستا طرحی بدون ملاحظات کارشناسی در دهه 80 توسط آقای زنگنه جهت فرآورش نفت خام کشورهای حوزه دریای خزر در پالایشگاههای تهران و تبریز کلید زده شد. هدف این طرح ارتقا کمیت و پوشش کیفیت فرآوردههای نفتی همچون بنزین، نفت سفید و گازوئیل و احداث واحدهای جدید و انجام تغییرات وسیعی در هر دو پالایشگاه بود که به دلیل عدم توجه به ملاحظات کارشناسی متوقف گردید.
نام این طرح، طرح انتقال و فرآورش نفت خام کشورهای حوزه دریای خزر (CROS) بود که علاوه بر ایجاد تاسیسات در نکا و احداث خط لوله میبایست تغییرات لازم در واحدهای غیرلیسانس همچون تقطیر در جو، تقطیر در خلاء، کاهش گرانروی، گازمایع، نمکزداها و بازیافت گوگرد به منظور فرآورش نفت خام کشورهای حوزه دریای خزر انجام شود. اما به دلیل ماهیت نفتخامهای منظور شده در طراحی، باید واحدهای جدید تصفیه گاز مایع و نفتای سبک با فرآیند سورفلکس به منظور حذف مرکاپتان از نفتای سبک و گازمایع احداث میگردید که انجام نشد.
همچنین به دلیل عدم تطبیق مخلوط نفتخامهای مفروض با شرایط طراحی پالایشگاهها، مشخصات محصولاتی همچون بنزین، نفت سفید، نفت گاز و روغن موتور تغییر میکرد و خوراک واحدهای تصفیه نفتای سنگین و پلاتفرمر افزایش مییافت و لذا لازم بود تدابیری به منظور رعایت مشخصات محصولات تولیدی و افزایش ظرفیت واحدهای مربوطه به کار گرفته شود.
از سویی دیگر جهت ارتقاء کیفیت نفت سفید و نفت گاز در پالایشگاههای تهران و تبریز و کاهش میزان گوگرد در هر دو فرآورده، احداث واحدهای گوگردزدایی از نفت سفید و نفت گاز در پالایشگاه تهران و نفت گاز در پالایشگاه تبریز ضروری بود اما بدون اجرای طرحهای مذکور، عملیات سوآپ نفتخامهای نامنطبق با شرایط طراحی پالایشگاهها و بدون در نظر گرفتن ملاحظات فنی و اقتصادی شروع شد.
خلاصه اینکه طبق این طرح قرار بود 500 هزار بشکه نفتخام را به پالایشگاههای تهران و تبریز منتقل و فرآورش کنیم. سرمایهگذاری این طرح نیز به صورت خودگردان پیشبینی شده بود و قرار بود نفت خام موردنیاز را سوآپ کنیم. یعنی نفت خام موردنیاز را از آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان تامین کنیم و معادل آن را از جنوب صادر کنیم و پیشبینی شده بود که این اقدام سود 3 دلاری به ازای هر بشکه برای ما به همراه دارد که با این درآمد میشود تاسیسات موردنیاز برای اجرای این طرح را احداث کرد. در این طرح سه اسکله پیشبینی شده بود که قرار بود شناورهای 120هزار بشکهای در آنجا پهلو بگیرند. همچنین خط لوله 324 کیلومتری 32 اینچی هم درنظر گرفته شده بود که این 500 هزار بشکه نفت خام را از اسکله تا پالایشگاهها بیاورد.
با تغییر دولت دوباره میزان نفت تولیدی در دریای خزر بررسی شد و دیدیم در سال 84 کل نفت خامی که به نکا رسیده 76 هزار بشکه بوده است و سال 87 این رقم 71 هزار بشکه بوده است. این نفتخام از کشورهای آسیای میانه، ترکمنستان و قزاقستان آمده بود و از آذربایجان هم اصلا نفتی دریافت نشده بود. سوال اینجاست آیا استفاده از 10 درصد ظرفیت خط لوله آن هم با واردات نفتخام نامنطبق با شرایط طراحی و حمل میعاناتگازی خانگیران به نکاء جهت اختلاط با نفتخامهای وارداتی مغایر با شرایط طراحی، امکان استمرار عملیات انتقال و تولید در پالایشگاهها را ممکن میکرد؟ آیا این میزان سوآپ، ارزش داشت تغییرات بنیادی در پالایشگاهها ایجاد شود؟
از طرفی کیفیت نفتخامهای وارداتی به حدی پایین بود که داد شرکت ملی پالایش و پخش را هم درآورد ولی شرکت ملی نفت و شرکت نیکو به جای تلاش بر اصلاح نفتخامها و جبران هزینههای پالایشگاهها، صرفا برای پوشش تعهدات قراردادهای خود نفتخامهای بیکیفیت و نامنطبق با تعهدات پالایشگاهها را وارد میکردند که نتیجه آن ماسیدن خط لوله نکاء-ری و توقف انتقال، توقفهای مستمر خارج از برنامه پالایشگاهها و تحمیل هزینههای اضافی تولید و عرضه فرآوردههای غیراستاندارد به بازار بود.
از طرفی مطالعاتی صورت گرفت و دیدیم مصرف فرآورده سه استان شمالی و خراسان جمعا در حدود 300 هزار بشکه رشد خواهد داشت. در این بین یکی از راهکارها احداث پالایشگاهی در شمال کشور بود ولی تامین خوراک این پالایشگاه در هالهای از ابهام قرار داشت. زیرا سوآپی که در زمان آقای زنگنه تدوین شد شکست خورده بود و مطالعات درستی برای این طرح انجام نشده بود و اقدامات آقای زنگنه و تیم همراهش آزمون و خطایی بود.
طبق این طرح قرار بود روزانه 500 هزار بشکه از طریق دریای خرز نفت تامین شود. از طرفی توجه کنید که با توجه به شرایط دریای خزر حداکثر ظرفیت کشتیها 30 هزار بشکه است. بنابراین طبق این مدل سالانه حدود 6650 کشتی لازم داشتیم که این کار را غیرممکن میکرد. پس این میزان نفت خام از مسیر دریا نمیتوانست وارد ایران شود. دوم اینکه این میزان ظرفیت تولید نفت خام اصلا در آسیای میانه وجود نداشت که بخواهیم جابهجا کنیم. نکته ما این بود که اگر پالایشگاهی در شمال کشور احداث میشود اول باید تامین خوراک آن تضمین شود تا در بلندمدت نفت خام برای این پالایشگاه موجود باشد.
احداث پالایشگاه کاسپین به دلیل ریسک تامین خوراک کلید نخورد
برای بررسی امکان احیای تاسیسات راکد در نکا ابتدا وضعیت پتانسیل سوآپ بررسی شد و مشخص گردید کل سوآپی که در سال 1997 انجام شده بود حدود نیم میلیون بشکه در سال بوده است و در سال 2007 کل نفتخام تولیدی به 27 میلیون بشکه رسیده بود. در این بین ما پتانسیل نفت خام روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بحث سوآپ مطرح نشود و خرید و فروش نفت تضمینی و یا مشارکت با صاحبان منابع نفتخام در حوزههای نفتی کشورهای آسیای میانه انجام شود.
همچنین بر اساس مطالعات امکانسنجی طرح احداث پالایشگاه کاسپین که توسط شرکت KBC انجام شد و مجری طرح به مدیر عامل وقت شرکت پالایش و پخش ارسال نمود، قیمت کلیه نفتخامهایی که برای خوراک پالایشگاه از منابع نفت خام کشورهای آسیای میانه در نظر گرفته شده بود براساس آمار واقعی سالهای 2007 و 2008 میلادی در مبداء بارگیری از قیمت نفت خام دبی بیشتر بود. همچنین هزینه حمل از مبداء بارگیری تا ترمینال نکاء در سالهای مذکور از 1.93 تا 3.41 دلار در هر بشکه متغیر بوده است. به عبارت دیگر سواپ نفتی منتفی بود.
لذا تمرکز در این مطالعه که مکانی هم برای احداث در فاصله 30 کیلومتری نکا در آققلا پیش بینی شده بود بر مشارکت و تضمین تداوم تامین خوراک بود. ما میخواستیم مطمئن شویم که نسبت به نفت خام این پروژه باید تضمینی وجود داشته باشد. در این راستا با کشورهای ترکمنستان و قزاقستان و روسیه مذاکره شد و در نهایت در تامین خوراک و مشارکت در این پالایشگاه به توافق نرسیدیم و این پروژه پیگیری نشد.
این طور مطرح میشود که دولت خواست پالایشگاه کاسپین را بسازد ولی نتوانست ولی با توجه به توضیحات شما ظاهرا با توجه به مطالعات طرح اصلا اقدامی هم برای احداث انجام نشده است؟
سالاری: بله دقیقا همینطور است. مطالعات امکانسنجی این طرح انجام گرفت و به استناد این مطالعات، مدارک به تامینکنندگان نفت خام در کشورهای حاشیه دریای خزر ارائه شد تا درخصوص سرمایهگذاری و مشارکت تصمیم بگیرند که با توجه به بازار مصرف داخلی فرآوردههای تولیدی طرح و قیمتهای فوب خلیج فارس و نتایج اقتصادی حاصله، آیا وارد میشود یا خیر.
ببینید وقتی بنا است از سرمایهگذار در یک مشارکت دعوت شود حتما باید مطالعات امکانسنجی انجام شود و نتیجه را به طرف اعلام کنید. باید بازار را بررسی کنید. در نتیجه طبق مطالعات ما تامین خوراک این طرح قابل تضمین نبود و احداث پروژه پالایشی کاسپین کلید نخورد.
سازمان محیطزیست مجوز احداث پالایشگاه پارس شیراز را صادر نکرد
طرح پالایشگاه پارس شیراز بر چه مبنایی مطرح شد؟ و چرا احداث نشد؟
سالاری: وقتی بحث فاز اول بهینهسازی پالایشگاههای کشور مطرح شد ما بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که برای پالایشگاهی که ظرفیتش پایین باشد توسعه کیفی اقتصادی نیست. در نتیجه ما برای اینکه این پروژهها را به مرز اقتصادی برسانیم طبق اصل همجواری عمل کردیم. یعنی مثلا اگر میخواستیم پالایشگاه 20 هزار بشکهای لاوان را توسعه کیفی دهیم، ابتدا باید ظرفیتش را به 50 هزار بشکه میرساندیم تا به مرز اقتصادی برسد. در نتیجه طبق مطالعاتی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که مقداری میعانات گازی به ظرفیت این پالایشگاه اضافه کنیم طرح توجیه اقتصادی پیدا میکند.
بر اساس آنچه گفته شد ما میخواستیم در پالایشگاه نفت شیراز که ظرفیتش حداکثر 55 هزار بشکه در روز بود، گازوئیل را کیفیسازی کنیم و بنزین تولیدی را استاندارد کنیم، ولی با این ظرفیت فعلی طرح توجیه اقتصادی نداشت. بر این اساس یک پالایشگاه 120 هزار بشکهای در کنار این پالایشگاه تعریف کردیم تا تاسیسات پالایشگاه شیراز با این پالایشگاه جدید تلفیق شود.
برای احداث این پالایشگاه یک چالش جدی وجود داشت اینکه محل احداث آن در کنار پارک ملی بمو در نظر گرفته شده بود. در نتیجه باید مطالعات زیستمحیطی پیرامون این طرح با حساسیت انجام میشد تا مجوز سازمان محیطزیست را اخذ کنیم. برای تامین مالی و مشارکت در این پروژه نیز با شرکتSKS مالزی وارد مذاکره شدیم به صورتی که قرار شد یک پالایشگاه در مالزی احداث شود و ما آنجا 40 درصد سهامدار باشیم و آنها هم در احداث پالایشگاه شیراز 40 درصد مشارکت کنند. 60 درصد مابقی سهام نیز دولتی بود زیرا آن موقع هنوز بحث اصل 44 قانون اساسی اجرا نشده بود.
در واقع ما برای بهینهسازی پالایشگاهها، اصل همجواری را تعریف کردیم تا ظرفیت پالایشگاه نفت شیراز را بالا ببریم. پس بحث احداث پالایشگاه پارس شیراز در کنار پالایشگاه نفت شیراز مطرح شد و شرکت مالزیایی آمد و مطالعات انجام شد. اما بعد از اعمال تحریمها که این شرکت کار را متوقف کرد. از طرفی سازمان محیطزیست هم مجوز احداث این پالایشگاه را صادر نمیکرد و اصلا کاری صورت نگرفت. لذا پروژه پالایشگاه پارس شیراز هرگز استارت نخورد و در حد طراحی پایه متوقف گردید.
طرح شهریار تبریز به دلیل شکست طرح توتال در تولید نفت از میدان قزاقستان اجرایی نشد
یکی دیگر از طرحها، احداث پالایشگاه شهریار تبریز بود. این پالایشگاه هم بر اساس بحث همجواری تعریف شده بود؟ سرانجام آن به کجا رسید؟
سالاری: پالایشگاه شهریار هم قرار بود با همین نگاه همجواری و تلفیقی در کنار پالایشگاه تبریز احداث شود. خوراک پالایشگاه شهریار عمدتا بر مبنای نفت خام آسیای میانه پیشبینی شده بود. در اینجا چند تا بحث مطرح است. اول اینکه یک میدانی در قزاقستان تحت عنوان میدان کشگان وجود داشت که قرار بود ظرفیت تولید نفت خامش به روزانه 300 هزار بشکه برسد. شرکت توتال فرانسه و چند شرکت دیگر کار سرمایهگذاری در توسعه این میدان را بر عهده گرفته بودند و به ما هم درخواست دادند که آماده هستیم این نفت خام را به شما بدهیم.
ما چند جلسه با مدیران شرکت توتال برگزار کردیم و بررسیهایی پیرامون این موضوع صورت گرفت. بنابراین با توجه به مطالعاتی که در پروژه شهریار شده بود تصمیم گرفته شد پالایشگاه 150 هزار بشکهای با فرآیند موجود در پالایشگاه تبریز و با تمرکز بر بهبود کیفی و کمی انجام شود. 50 درصد نفت خام هم از آسیای میانه تامین شود. این مطالعات اولیه انجام شد. اما در این بین پروژه میدان قزاقستان دچار مشکل شد. توسعه میدان به لایه نمکی خورد و آن چیزی که پیشبینی میکردند محقق نشد و در نتیجه کار احداث پالایشگاه شهریار هم پیگیری نشد. میدان کشگان قزاقستان هنوز هم طبق برنامه به نتیجه نرسید. بنابراین همه این طرحها پیشینه مطالعاتی دارد و برای پیگیری و عدم پیگیری برای احداث پالایشگاه شهریار آزمون خطایی رفتار نشد.
پس نگاه در پالایشگاه شهریار این بود که نفت خام را از آسیای میانه بگیریم، مشروط به اینکه میدان کشگان قزاقستان به تولید برسد و قرار بود سال اول 60 هزار بشکه به ما بدهند که کلا محقق نشد. لذا اینگونه نبود که پروژه به یکباره مطرح شود بلکه کار مطالعاتی روی این صورت گرفت. در این بین نگاه ما این بود که تاسیساتی قبلا در دریای خزر زده شده است که البته این اقدام به صورت آزمون و خطایی انجام شده است ولی حالا که احداث شده حداقل ما از آن استفاده کنیم و اجازه ندهیم که بلااستفاده باقی بماند.
حتی در طرح پالایشگاه شهریار تصمیم داشتیم بخشی از فرآورده نفتی تولیدی را به ارمنستان صادر کنیم و حتی مطالعاتی نیز برای احداث مخازن ذخیرهسازی در این کشور دیده شده بود و تصمیم داشتیم در آینده فرآوردههای ما حتی به گرجستان هم صادر شود و حتی ما بازار ترکیه را تحت نظر داشتیم. لذا برای انجام این کارها مطالعه صورت گرفت و در مجموع به دلیل عدم اطمینان از تامین خوراک پروژه پیگیری نشد. لذا اینطور نبوده که این طرح شکست خورده و به سرانجام نرسیده است بلکه اصلا طرح شروع نشده که دلیل آن هم مطالعاتی بود که هم از طرف ما انجام شده و هم از طرف تامین کننده نفت خام و نهایتا تامین خوراک و مشارکت به نتیجه نرسید.
نگاه کنید نکته مهم این است که در دولت نهم و دهم نگاه به سمت پالایشگاهسازی بوده است و برای انجام این کار مطالعات گستردهای و با تمرکز بر دیپلماسی انرژی و صادرات در بازارهای هدف و تامین نیاز داخل و پتانسیلهای منطقهای صورت میگرفت. یعنی دغدغه وجود داشت که نفت خام نفروشیم و آن را به فرآوردههایی با ارزش افزوده بیشتر تبدیل کنیم. ولی نگاه تیم فعلی وزارت نفت این نیست و همین نگاه باعث شد که هماکنون تحریمهای نفتی اثرگذار شود. حالا افرادی که مخالف پالایشگاهسازی بودند آدرس غلط میدهند و لابد انتظار داشتند که طرحهایی که مطالعات آن میگوید نباید احداث شود را کلید بزنیم. ما کارهایمان بر اساس مطالعات است و آزمون و خطایی عمل نمیکنیم.
همچنین در راستای استفاده از پتانسیلهای سرزمین به منظور انتقال انرژی کشورهای حوزه خلیج فارس و حوزه خزر به کشورهای اروپایی از کریدورهای دریایی و خشکی (در جنوب و غرب) کشور، ایجاد خطوط مختلف نفتخام و گاز طبیعی و همچنین انبارها و مخازن نفت خام جزو طرحها و برنامههای وزارت نفت بود تا بدین ترتیب هم اشتغال ایجاد کنیم هم ارزش افزوده. ما کشوری هستیم که در مرکز بیضی استراتژیک 70 درصد نفت خام و 40 درصد گاز طبیعی قرار داریم لذا با این موقعیت ممتاز و استثنایی و ظرفیتهایی که وجود دارد باید به بازار منطقهای و فرامنطقهای توجه داشته باشیم تا بتوانیم روابط انرژی بین کشورهای همجوار ایجاد کنیم.
مثلا شما ببینید آن زمان ارمنستان با مشکل تامین فرآورده نفتی مواجه بود. ما چندین جلسه با مسئولین آن کشور مذاکره کردیم و کارگروه تخصصی شکل گرفت و روسها هم درگیر کار شدند و هیئت و کارگروه سه نفره تشکیل شود. بحث این بود که در ارمنستان پالایشگاهی احداث شود. اما پیشبینی شد که مصرف ارمنستان پایین است و احداث پالایشگاه در این کشور توجیه اقتصادی ندارد. بهترین راه این بود که با خط لوله فرآورده موردنیاز این کشور را تامین کنیم.
در این راستا حتی شرکت جهان پارس را مامور کردیم که مطالعاتی در این زمینه انجام دهد. در نتیجه زمینی در نظر گرفته شد تا فرآورده به آنجا منتقل و ذخیرهسازی شود. در گام بعدی گفتیم همان طور که شرکت نفت آذربایجان در گرجستان جایگاه زده است و فرآورده این کشور را تامین میکند ما هم همین کار را انجام دهیم. یعنی نگاه منطقهای بود و برنامهریزی کرده بودیم که بخشی از فرآورده پالایشگاه شهریار را به ارمنستان صادر کنیم ولی خب به دلایلی که عرض کردم پروژه پیگیری نشد. به نظرم بهتر است تیم فعلی وزارت نفت هم به جای خامفروشی تفکر پالایشگاهسازی را پیگیری کند و البته لازم است این اقدامات با پشتوانه مطالعاتی انجام شود.
«خبرگزاری فارس»