راهکار درمان فحاشی در روایات
فحاشی و بدزبانی آثار زیانباری در زندگی دارد اما چطور میتوان فحاشی و بدزبانی را درمان کرد؟ در ادامه به راهکار توصیه شده در روایات برای درمان فحاشی اشاره میکنیم.
یکی از کارهای زشت و حرام که متأسفانه جوامع انسانی به آن گرفتار هستند، دادن القاب زشت و فحش به همدیگر است.
یکی از آفات زبان، دشنام و ناسزاگویی است و آن عبارت است از این که انسان از امور قبیح و مستهجن با عبارات و الفاظ صریح تعبیر کند و کلمات ناشایست و دور از شأن آدمی را بر زبان جاری نماید که در اصطلاح به آن سب یا فحش می گویند. فحش مفهوم وسیعی دارد که شامل نسبت های زشت ناموسی نیز می شود.
البته الفاظ و عباراتی که اراذل و اوباش در سخنان خویش به کار می گیرند دارای مراتب مختلفی است که بعضی از آن ها از بعضی دیگر زشت تر است و به حسب عادات و موارد با هم فرق می کند لذا بعضی از فحش ها حرام و بعضی دیگر مکروه و مذموم است.
بنابراین، مؤمن باید از به کار بردن الفاظ و عباراتی که بر اشیاء قبیح و مستهجن دلالت دارد اجتناب ورزد و در هنگام ضرورت نیز نباید به آن ها تصریح کند، بلکه باید به صورت کنایه و رمز به آن ها اشاره نماید، چنان که خداوند حتی به امور زناشویی تصریح ننموده، بلکه به صورت کنایه از آن به مس[1] و لمس[2] تعبیر فرموده است. اسباب فحش الف) غضب: وقتی شخصی از فردی ناراحت و خشمگین می شود و قصد آزار و اذیت او را داشته باشد به او ناسزا و دشنام می دهد. ب) عادت: وقتی شخصی با فساق و فجار، اراذل و اوباش، افراد پست و فرومایه، مجالست و هم نشینی کند و با آن ها رفیق و مأنوس گردد به تدریج روحیات، خلقیات و عبارات آن ها در او اثر می گذارد و از آن جا که سخنان عادی آن ها توأم با هرزه گویی و فحاشی به یکدیگر است به او هم سرایت می کند و ابتدا گهگاهی آن الفاظ رکیک را بر زبان جاری می سازد و به زشتی آن کلمات توجه دارد ولی بعد از مدتی قبح آن الفاظ از نظرش زائل شده و فحش دادن و فحش شنیدن برایش به صورت امری عادی در می آید و به جایی می رسد که در شرایط معمولی به طور ناخودآگاه این الفاظ زشت بر زبانش جاری می شود و کمتر سخنی می گوید که چاشنی آن فحش و ناسزا نباشد. معالجه این آفت به این است که: 1. انسان از مقدمات پیدایش غضب اجتناب کند تا نسبت به مؤمنان به خشم نیاید. 2. غضب خود را فرو نشاند و بر اعصاب خود مسلط شود. ۳. از معاشرت با اهل فسق و فساد پرهیز نماید تا بتواند زبان خود را از فحش باز دارد. بررسی روایات در مورد فحش دادن و میزان گناه آن ۱ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «فحش دادن ظلم است و ظالم در آتش دوزخ قرار دارد.»[3] ۲ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «خداوند بهشت را حرام کرده بر هر دشنام دهنده بی ابروی بی حیایی که از آن چه می گوید و از آن چه به او گفته می شود باکی ندارد و متاثر و ناراحت نمی شود.»[4] ۳ـ و نیز فرمود: « هرگاه شخصی را دیدید که نسبت به آنچه می گوید یا درباره او گفته می شود بی مبالات و بی تفاوت است پس همانا او یا زنازاده است و یا شیطان شریک او بوده است.»[5] ۴ـ و نیز فرمود: « فحش به مؤمن مانند نزدیک شدن به مرگ است.»[6] ۵ـ همچنین فرمو.د، فحش به مؤمن فسق و جنگ با او کفر است.»[7] چند نکته ۱ـ اگر کسی پیامبر و ائمه معصومین و فاطمه زهرا، (صلوات الله علیهم أجمعین) را سب و لعن کند و به آن ها دشنام و ناسزا بگوید کشتن او واجب است[8] و هر کسی که دشنام و سب آن ها را بشنود بر او واجب است که دشنام دهنده را به قتل برساند و قتل او بر اذن ولی فقیه و حاکم شرع متوقف نیست البته به شرطی که بر جان و مال و عرض خود و یا سایر مؤمنان از ناحیه دشنام دهنده و طرفداران او خسارت جبران ناپذیری وارد نشود. باید توجه داشت که سب یکی از ائمه به سب پیامبر، و سب پیامبر به سب خدا بر می گردد و سب خدا شرک به خدا و سب به پیامبر کفر به خدا است، و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود هر کسی که علی را دشنام دهد مرا دشنام داده و هر کس مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است.[9] همچنین سب مؤمن تعزیر دارد، چنان که از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد درباره کسی که مؤمنی را دشنام دهد (غیر از دشنام های ناموسی) آیا بر او شلاق زده می شود؟ حضرت فرمود: « تعزیر دارد.»[10] ۲ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «مردگان را دشنام ندهید، زیرا آن ها به آنچه پیش فرستاده اند می رسند پس اگر مؤمن باشند که مثل زندگان دشنام به آنها جایز نیست و اگر فاسق باشند با اعمال بدی که انجام داده اند خود را گرفتار و محروم از رحمت الهی ساخته اند، بنابراین، شما به آنان دشنام ندهید.»[11] ۳ـ فحش دادن و هرزه گویی باعث می شود که خوبان و نیکان از فحش دهنده تنفر و انزجار پیدا کنند و در نتیجه از او دوری گزینند و در عوض بدان و پستان دور او را بگیرند و غرق در فساد و تباهی شوند. امیرمؤمنان در این رابطه می فرماید: از هر کلام زشت و سخن ناروا پرهیز کن زیرا با گفتن آن پستان و رذلان به تو روی می آورند و کریمان از تو می گریزند.[12] ۴ـ دشنام دادن باعث کینه توزی و دشمنی می شود، شخصی از قبیله بنی تمیم به خدمت پیامبر رسید و عرض کرد مرا موعظه کنید در بین مواعظ حضرت این جمله بود: به مردم فحش مده که باعث دشمنی آن ها می شود.[13] ۵ـ کسی که فحش دادن را شروع کرده از آن که جواب فحش او را می دهد ستمکارتر است و گناه فحش دهنده و پاسخ گوینده هر دو به عهده ابتداء کننده فحش است مگر در صورتی که فحش دهنده از طرف مقابل پوزش بطلبد یا پاسخ دهنده از حد تجاوز کند.[14] علت این که گناه هر دو طرف دشنام به عهده آغاز کننده است این است که اگر او شروع به فحاشی نمی کرد طرف مقابل به او دشنام نمی داد و در واقع او در مقام تلافی بوده و به عبارت دیگر عکس العمل عادی فحش جواب شنیدن است، البته به این معنی نیست که هر کس جواب دشنام را با دشنام بدهد ولی اگر نتوانست ناسزا های فحاش را تحمل کند و خواست جواب او را بدهد گر چه کار مذمومی مرتکب گشته ولی گناه به حساب آغاز کننده فحش می باشد. ۶ـ جواب دشنام نباید از حد تجاوز کند بلکه باید به مثل آن[15]و یا ضعیف تر از آن باشد. تجاوز از حد دو صورت دارد: الف) تکرار دشنام بلفظ یا مترادف آن ب) دشنام به لفظ زشت تر و رکیک تر. و لذا پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «دو نفر که به یکدیگر فحش و دشنام می دهند پس گناه هر دو بر عهده آغاز کننده است مگر این که جواب دهنده از حد تجاوز کند در این صورت گناه هر یک بر عهده خود او می باشد.»[16] ۷ـ یکی از بزرگترین تعالیم اخلاقی اسلام محترم شمردن مقدسات جامعه است. هر فردی وقتی برای چیزی قداست خاصی قائل شد به آن احترام می گذارد و از حریم آن دفاع می کند و به هیچ وجه راضی نمی شود که دیگری به مقدسات او اهانت کند و آن ها را به باد فحش بگیرد و کوچکترین توهینی به مقدسات او (هر چند پوچ و خرافی باشد) باعث می شود که او هم به خاطر تعصب جاهلی خود متقابلاً به مقدسات مؤمنین فحش و ناسزا بگوید و به ساحت قدس الهی اهانت کند. قرآن برای حفظ مقدسات دینی از نیش زبان و گزند مشرکان، مؤمنان را از دشنام دادن به بت ها به شدت منع می کند و می فرماید: نباید شما مؤمنان به بت های آنان دشنام بدهید زیرا عکس العمل آنان نیز این خواهد بود که از روی جهالت و لجاجت معبود حقیقی و پروردگار شما را دشنام دهند.[17] امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مراد از دشنام به خدا دشنام به اولیاء خدا است» زیرا هر کس یکی از اولیاء خدا را دشنام دهد خدا را دشنام داده است که در نکته اول به آن اشاره شد. مسعده بن صدقه از امام صادق (علیه السلام) سئوال می کند که معنی کلام پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چیست که فرمود: « شرک از حرکت مورچه بر روی یک سنگ صاف در شب تاریک مخفی تر است؟!» امام (علیه السلام) فرمود: «مؤمنان به بت های مشرکان دشنام می دهند و در نتیجه مشرکان هم به معبود مؤمنان ناسزا می گویند پس خداوند از دشنام به بت ها نهی فرموده تا کافران معبود مؤمنان را دشنام ندهند پس مؤمنان به واسطه دشنام به بت ها، مشرک می شوند در حالی که خود نمی دانند.»[18] به همین جهت ملاحظه می کنیم امیر مؤمنان (علیه السلام) هنگامی که در جنگ صفین شنید جمعی از اصحاب، معاویه و پیروان او را دشنام می دهند فرمود: «من دوست ندارم که شما فحاش باشید لکن اگر شما به جای دشنام اعمال آن ها را توصیه و احوال آن ها را ذکر کنید به حق نزدیک نر و برای اتمام حجت بهتر است.»[19] ۸ـ یکی از بدترین موارد دشنام بعد از اولیاء الهی، دشنام به پدر و مادر می باشد و به دو صورت است. الف) فرزند مستقیماً به پدر و مادرش دشنام دهد و به آنان ناسزا گوید که در قرآن از آن نهی[20] شده است. ب) فرزند به پدر و مادر دیگری فحش دهد که او هم متقابلاً به پدر و مادر او فحاشی کند، هنگامی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «کسی که به پدر و مادرش دشنام بدهد ملعون و دور از رحمت الهی است از حضرت سؤال شد، چگونه انسان به پدر و مادرش دشنام می دهد؟ فرمود: شخص به پدر دیگری فحش می دهد او هم پدر او را دشنام می گوید.»[21] و در جای دیگر از حضرت سؤال می شود آیا کسی پدر و مادرش را دشنام می دهد؟ فرمود: «آری انسان پدر و مادر دیگران را دشنام می دهد و دیگری هم در مقام پاسخگویی به پدر و مادر او دشنام می دهد.»[22] نتیجه در خاتمه باید متذکر شد که ملاک حرمت سب مؤمن حفظ کرامت انسان است بنابراین اگر انسان مرتکب اعمالی شود که مغایر با کرامت و ارزش های والای انسانی باشد دیگر احترامی ندارد و سب او جایز می شود کما اینکه لعن و غیبت او نیز جایز می باشد مانند متجاهرین به کفر و فسق و ظلم، بدعت گزاران در دین و انسان های لاابالی و بی قید و بند که هر چه درباره آن ها گفته شود متأثر نمی شوند و آن را برای خود عیب و عار نمی دانند لذا پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «هر گاه بعد از من با اهل بدعت مواجه شدید از آن ها اظهار برائت کنید و به آن ها بسیار دشنام دهید.[23] ـــــــــــــــــ پی نوشت ها [1] قالت ربی انی یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر. (آل عمران/۴۷؛ مریم/۲۰). [2] لامستم النساء. (نساء/۴۳). [3] البداء من الجفاء و الجفاء فی النار. (کافی، ج۲، ص۳۲۵؛ وسائل، ج۱۱، ص۳۳۰). [4] ان الله حرم الجنه علی کل فحاش بدی قلیل الحیاء لایبال ما قال و لا ما قیل له (کافی، ج۲، ص۳۲۳؛ وسائل، ج۱۱، ص۳۲۹؛ تحف العقول، ص۴۱۶). [5] اذا رأیتم الرجل لایبالی ما قال او ما قیل له فانه لغیه او شرک شیطان. (کافی، ج۲، ص۳۲۳؛ وسائل، ۱۱، ص۳۲۹؛ تحف العقول، ص۴۳). [6] سباب المؤمن کالمشرف علی الهلکه. (کافی، ج۲، ص۳۵۹؛ وسائل، ج۸، ص۶۱۱). [7] سباب المؤمن فسوق و قتاله کفر. (کافی، ج۲، ص۳۶۰؛ وسائل [8] تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۷۶؛ مختصر النافع، ص۲۹۹٫ [9] من سب علیا فقد سبنی و من سبنی فقد سب الله عز و جل. (امالی، ص۹۷؛ عیون اخبار الرضا، ب۳۰). [10] عن رجل سب رجلاً بغیر قذف یعرض به هل یجلد؟ قال: علیه تعزیر. (فروع کافی، ج۵، ص۲۴۰). [11] لاتسبوا الاموات فانهم قد افضوا الی ماقدموا. (المحجه الیبضاء، ج۵، ص۲۲۴). [12] ایاک و ما یستهجن من الکلام فانه یحبس علیک اللئام و ینفر عنک الکرام. (غرر و درر، ف ۵، ح۹۱). [13] لاتسبوا الناس فتکسبوا العدواه لهم او بینهم. (کافی، ج۲، ص۳۶۰؛ وسائل، ج۸، ص۶۱۰). [14] فی رجلین یتسابان، قال: البادی منهما اظلم و وزره وزر صاحبه علیه ما لم یعتذر الی المظوم او ما لم یعتد المظلوم. (همان سند؛ تحف العقول،ص۴۳۵). [15] فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم. (بقره/۱۹۴). [16] المتسابان ما قلا فعلی البادی حتی یعتدی المظلوم. (المحجه البیضاء، ج۵، ص۲۱۷). [17] ولاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم. (انعام/۱۰۸). [18] وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۹۸٫ [19] انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ من العذر.(نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹). [20] فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما. (بنی اسرائیل/۲۳). [21] ملعون من سب و الدیه: قالوا: یا رسول اله و کیف یسب و الدیه؟ فقال یسب الرجل فیسب اباه فیسب الاخر اباه. (المحجه البیضاء، ج۵، ص۲۱۸). [22] هل من احد یسب ابویه؟ فقال نعم یسب ابوی غیره فیسبون ابویه (المحجه البیضاء، ج۳، ص۳۷۷). [23] اذا رأیتم اهل الریب و البدع من بعدی فاظهروا البرائه منهم و اکثروا من سبهم. (کافی، ج۲، ص۳۷۵). «پایگاه اطلاع رسانی حوزه»