به بهانه اعلام نامزدها و داوران جایزه جلال
تکثیر تاسفانگیز زوال در یک جایزه ادبی
اعلام نامزدها و داوران جایزه ادبی جلال در سال جاری نشان داد آنچه رخ داده است تنها زوال یک رویداد ادبی بوده است و نه اعتدال در آن.
صحبت از جوایز ادبی در جغرافیای ایران در سالهای اخیر از فرط تکرار به یکی از غیرجذابترین امور برای اهالی فرهنگ و قلم و حتی رسانه شده است. گویی نه گوش شنوایی برای شنیدن نقدها و نظرها وجود دارد و نه عزمی برای اصلاح امور. در چنین موقعیتی است که جوایز ادبی مبدل به یکی از خودمختارترین و خودروترین رویدادهای فرهنگی در جغرافیای فرهنگی ایران شدهاند.
سال گذشته و پس از پایان اختتامیه جایزه ادبی جلال آل احمد دبیر اجرایی این جایزه در حرکتی در خور تامل جمعی از اصحاب رسانه را در نشستی گردخود آورد و پذیرای صحبتها و نقد و نظرهای آنها درباره این رویداد شد. جایزهای که انتخابهای آن در همان سال حواشی زیادی را با خود به همراه آورده بود و در صحبتهای رد و بدل شده در این نشست نیز پیرامون آن صحبتهای زیادی صورت پذیرفته بود. ماحصل آن رویداد اما در حداقلیترین شکل خودش این بود که این امید را زنده کرد که در ادامه راه بسیاری از تغییرات مثبت کارشناسی و بیان شده درباره این رویداد راهی به عمل پیدا کند.
در ادامه اما ماجرای ادغام موسسات تحت امر معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شائبه انحلال بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان مطرح شد و مدیرعامل این بنیاد نیز با صحه گذاشتن به این تحولات بنیادی خود را تابع آن عنوان کرد. این به معنی آن بود که جایزه ادبی جلال در سال جاری به احتمال بالا آخرین دوره برگزاری خود را تحت اجرای این تشکیلات سپری میکند.
با انتخاب دبیر علمی و اعلام تدریجی داوران این جایزه اما این موضوع شکل دیگری نیز به خود گرفت و خروجی تصمیمات و انتخابها و انتصابهای این جایزه در سال جاری نشان داد که بنیاد زودتر از موعدی که فکرش را میشد کرد کار را به حال خود رها کرده تا باری به هرجهت مهمترین جایز ملی دولتی ادبیات ایران به کار خود پایان دهد.
شاید تا پیش از اعلام نامزدهای این جایزه مساله اصلی انتخاب دبیر علمی در این رویداد بود که جدای از وجوه ادبی و تجربه موفقش در خلق اثر تجربه مدیریت چنین رویدادی را ندارد و نمیتواند جمعی قابل قبول را به عنوان داور با همکاری هیات علمی این جایزه گرد آن جمع کند. هرچند که این نقد را میشد پذیرفت و یا نه اما اتفاق رخداده در ادامه راه نشان از این داشت که چندان بیراه نیز این اتفاق میسر نشده است.
طرفه اینکه این جایزه رفته رفته با معرفی نامزدهای خود پرده از داوران خود نیز برداشت. داورانی که برخی در حوزه تحت داوری خود حتی یک اثر منتشر شده نیز ندارند؛ کمتر فردی در دنیای ادبیات نامی از آنها شنیده و یا عمده تلاش حرفهایشان در حیطهای خارج از موضوع داوریشان بوده است. باقی اسامی نیز که وجاهت ادبی این قضاوت را داشتند از فرط تکرار حضور در این رویداد به عنوان داور و دبیر و برگزیده و عناوین مشابه دیگر حس ناخوشایندی را به هر مخاطب پیگیر ادبیات القا میکنند.
این نوشتار با تلخی و گزندگی خود راوی فرجامی این جایزه به حال خود رها شده در سپهر فرهنگی ایران در دوره اعتدال است؛ گویی اعتدال در ادبیات را در ایران تنها چند نام تکراری و یا چند عنوان پرت و اشتباه میتوانند برقرار سازند، غافل از اینکه آنچه رخ داده است تنها زوال یک رویداد ادبی بوده است و نه اعتدال در آن.
تجربه پنجساله اخیر این جایزه نشان داده که ادارهکنندگان این رویداد به هیچ روی حتی در مقام کوچکترین پیشنهاد برای اجرای این جایزه سر اصلاح رویههای خود ندارند و از همین حالا نیز مشخص است که قطار مطول توجیهات پیرامون امر صورت دادهشان در سال جاری را نیز روی ریل آماده حرکت به سمت رسانههای منتقد خود کردهاند اما اگر نه رسانههای امروز که تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران گواهی خواهد داد که چگونه یکی از بزرگترین روزنههای امید پیش روی ادبیات ایران و فعالان آن با چنین نگاههای جزمی مبدل به بارزترین نماد زوال ادبیات در تفکر دولتی فرهنگی در ایران شد.
جایزه ادبی جلال با معرفی داوران و نامزدهای خود در سال جاری برای بخش وسیعی از بدنه ادبیات داستانی و فعالان رسانهای آن ثابت کرد که دیگر جز یک نام و نشان کم رمق و پوستهای نازک چیزی بر قامت خود ندارد. هر چند مایه تاسف است اما این جان کلام است.
«خبرگزاری مهر»