مقصد،خود راه می تواند باشد!
این روزها در زیر باران نام و یاد سالار شهیدان همه یا به تن کربلایی اند، یا به دل و جان همراه و همسفر رهروان جاده های کربلا شده اند. جاذبه بی نظیر محبت و مهر حسینی همه را از هر کوی و برزنی، از هر قوم و قبیله ای، از هر کشور و نژادی به سوی سرزمینی بی آب و علف می کشاند که روزی ندای «هل من ناصر» در آن طنین انداز شده است.پیر و جوان، مرد و زن، فقیر و غنی، سیاه و سپید، سنی و شیعه، سنتی و مدرن، همه با هم می روند و در کنار هم می نشینند.
این روزها در زیر باران نام و یاد سالار شهیدان همه یا به تن کربلایی اند، یا به دل و جان همراه و همسفر رهروان جاده های کربلا شده اند. جاذبه بی نظیر محبت و مهر حسینی همه را از هر کوی و برزنی، از هر قوم و قبیله ای، از هر کشور و نژادی به سوی سرزمینی بی آب و علف می کشاند که روزی ندای «هل من ناصر» در آن طنین انداز شده است.پیر و جوان، مرد و زن، فقیر و غنی، سیاه و سپید، سنی و شیعه، سنتی و مدرن، همه با هم می روند و در کنار هم می نشینند.
موج خروشان و سیل آسای جمعیت در حرکت است و شگفتا که در این حرکت عظیم و حیرت آفرین بیش از آن که مقصد مهم باشد خود جاده و مسیر و اصل سفر مهم است. نه این که مقصد مشخص نباشد، که این حرکت مقصد دارد و یک هدف، یک مقصد، یک منزلگاه همه را به سوی خود می کشد و اصلا قرار است همه - همین که قدم در این جاده میگذارند- با نخستین قدم کربلایی باشند. اما مسابقه ای در کار نیست که اگر کسی زودتر رسید و مثلا دستش را به دیواری رساند، برنده به حساب بیاید بلکه آن چه اهمیت دارد، حضور در این جمعیت و همراهی با این حرکت و قدم برداشتن در این جاده است و به قول مرحوم عمران صلاحی خود راه مقصد شده: «از مقصدمان سؤال کردی، گفتم: مقصد، خود راه می تواند باشد!»
بی سبب نیست که بسیاری از زائران -که بعضا از شهرهای جنوبی عراق مسافت های طولانی را طی می کنند- وقتی بعد از چندین روز یا چند هفته خسته و رنگ برگشته، پریشان و آشفته با پای مجروح و تن بی رمق به کربلا میرسند سلامی از دور می دهند و سوار ماشین ها میشوند و برمیگردند. آن ها در ایام دیگر سال و مناسبت هایی چون عاشورا به داخل حرم رفته اند اما در پیاده روی اربعین، اصل سفر و حرکت برایشان اهمیت پیدا کرده است.گویی فوج فوج مردان و زنانی که خود را از رسیدن به کربلا در عاشورای سال 61 هجری محروم یافته اند به زبان بی زبانی دارند همراهی شان را فریاد می کنند و به زبان حال می گویند:«لئن أخرتنی الدهور عن نصرک ...» اگر دست روزگار مرا از یاری تو بازداشت و عقب انداخت، اکنون با قلم پای خویش بر صفحه جاده ها می نویسم و با نوای ناله خویش از نی حنجره نغمه همدلی سر میدهم. این جا مسافر شدن معنایی بیش از دیگر سفرها دارد و تا کسی خودش قدم در این راه نگذاشته باشد نمیتواند بفهمد چرا مسافران این راه یک سال چشم انتظار آمدن اربعین هستند و برای فرا رسیدن این ایام لحظه شماری می کنند و تا کسی خودش با تمام وجود این فضای معنوی و متفاوت را تجربه نکرده باشد نمی تواند درک کند که چرا برخی این گونه شیفته این سفر هستند و چنان که زنده یاد محمدابراهیم جعفری گفته بود خود سفر را دوست دارند: «در سفر، هر کس به مقصد می رسد می ایستد/من سفر را دوست دارم مقصد من رفتن است»
«روزنامه خراسان»