اخبار آرشیوی
مرتضی نبوی: دشمن میخواهد از طریق "ترویج اباحهگری و جایگزین کردن آن با دین الهی" بر تصمیمسازی مردم اثر بگذارد و آنان را پیرو خودش کند
به گزارش «نسیم»، مرتضی نبوی طی گفتاری که "پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای" آن را منتشر کرده است گفت: تجربهی تاریخی فروپاشی شوروی نشان داد که راهبرد نظام سلطه پس از جنگ جهانی دوم تغییر کرده است. از این پس سلطهگران بر منافع کشورهای غیر همسو با خودشان فشار میآوردند و تا حد ممکن آنها را از دسترسی به منابع خارجی و حتی داخلی محروم میکردند تا از این طریق و با محاصره و فشار اقتصادی، مسئولین و مردم آن کشور غیر همسو را دچار تردید و اختلاف کنند. تحلیلگران این دو عامل را دلیل فروپاشی شوروی میدانند. نظام سرمایهداری با تبلیغات گسترده در سطح جهانی، تا حد امکان ارتباطات شوروی را محدود و این کشور را منزوی کرد. البته حصارکشی شوروی به دور خودش به دلایل ایدئولوژیک به تحقق این هدف غرب کمک کرد و همهی اینها باعث شد تا شوروی در یک محاصرهی اقتصادی قرار بگیرد. فشار اقتصادی و اختلاف بین مسئولین شوروی نیز توأمان باعث شد تا آخرین رئیسجمهور این اتحادیهی جماهیر، طرحی را برای اصلاحات در پیش بگیرد که البته به فروپاشی شوروی انجامید. نظام سلطه در مورد جمهوری اسلامی ایران نیز این سناریو را روزآمد و
بازسازی کرده و با مواد دیگری درآمیخته است. دشمنان ما از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب کوشیدند که ما را از منابع مورد نیازمان محروم کنند و این روند را تا امروز نیز ادامه دادهاند. به اسکلههای نفتی و نفتکشهای ما حمله میکردند تا ما را تحت فشار اقتصادی قرار دهند و ارتباطات اقتصادی ما را با جهان قطع کنند. در گام بعدی این سناریو، باید مسئولین کشور را به جان هم میانداختند. کارگزاران نظام ما باید در اثر فشارهای اقتصادی از هم گله و شکایت میکردند و مشکلات را گردن هم میانداختند تا کار به جایی میرسید که شعلهی اختلافات داخلی بالا میگرفت. اینکه امام خمینی رحمهالله و رهبر انقلاب در اکثر سخنرانیهای خود بر مسألهی وحدت تأکید داشتهاند، به خاطر جلوگیری از همین وضعیت بوده است. آنچه نامطلوب است، اختلاف نظر نیست، منازعه و ضدیت و تداوم کشمکشها است. در حالی که قانون برای حل اختلافات مرجع مشخص کرده و سازوکار قرار داده، دیگر دلیلی برای تداوم نزاع باقی نمیماند. در نظام ما مسئولیتها پس از رهبری نظام بین سران قوا و بعد بهتدریج بین دیگر اقشار مردم تقسیم میشود. حالا در این میان اختلاف بین مسئولین ردهبالا تأثیر بسیار
سوئی بر مردم میگذارد. اگر در خانوادهای پدر و مادر دائماً در مقابل چشمان فرزندان با هم دعوا کنند، فرزندان آن جامعه وضع خوبی نخواهند داشت؛ خانهگریز میشوند و چهبسا به مراکز فساد پناه ببرند و به همین دلیل شاید فرد به فحشا، قتل یا دیگر جنایتها کشیده شود. این خانواده بسیار فاصله دارد با خانوادهای که پدر و مادر در آن روابطی صحیح، منطقی و عاطفی دارند. چهبسا فرزندان در این خانواده رفتاری متناسبتر و مناسبتر خواهند داشت. اما اگر قرار باشد مسئولان و سکانداران جامعه دائماً با هم اختلاف و دعوا کنند، مردمی هم که سوار این کشتی هستند، مأیوس و ناامید میشوند و به همین خاطر در لحظات خطر و مبادا که باید از سکانداران حمایت کنند، حمایت نمیکنند و این جامعه را با مشکلاتی اساسی روبهرو خواهد کرد. الگوی وحدت یادم میآید در بین سالهای 1360تا 1364 که وزیر بودم، با جمع مسئولان بارها خدمت حضرت امام میرسیدیم. ایشان هم همیشه دو تذکر به مسئولین میدادند؛ یکی اینکه مسئولین خدمتگزار مردم هستند و دیگر اینکه مسئولین بین خودشان وحدت داشته باشند. خود حضرت آقا در آن زمان به این مسأله و نیز تبعیت از ولایت در امور توجه ویژهای
داشتند. بنیصدر اوایل خودش را نزدیک به امام نشان داد و بعد با یک ترفند تبلیغاتی سوار موج شد و از مردم رأی بالایی گرفت، اما تا به قدرت رسید، مقابل امام قرار گرفت. حضرت امام رحمهالله هم که نمیخواستند اولین رئیسجمهور منتخب در جمهوری اسلامی سرنوشت بدی پیدا کند، خیلی تلاش کردند او را به راهبیاورند. بنیصدر اولین دعوایی را که شروع کرد، از طریق روزنامهی انقلاب اسلامی با مسئولین حزب جمهوری اسلامی بود. امام اما همواره بر رعایت وحدت توصیه میکردند. حضرت آقا در آن زمان امام جمعهی تهران و نمایندهی امام در شورای عالی دفاع بودند. ما که در آن زمان دلمان به شدت از بنیصدر پر بود، دوست داشتیم امام جمعه چیزی علیه بنیصدر بگوید تا دل ما خنک شود. ایشان اما بیشترین ملاحظات را در مسألهی وحدت رعایت میکردند و مراقب بودند تا از تریبون نماز جمعه چیزی بر خلاف وحدت گفته نشود. امروز هم ایشان همین مشی را پیگیری میکنند. در همین دیدار اخیر اعضای جدید مجمع با ایشان، وقتی رهبری خواستند تذکری بدهند و مایل نبودند این تذکر در بیرون بازتاب پیدا کند، گفتند این دستگاههای ضبط صوت و دوربینها را بیرون ببرند و بعد از آن، تذکرات خود را مطرح
کردند. وقتی همهی کارها مباح شد، دیگر مرز بین ارزش و ضد ارزش درنوردیده میشود. اگر جامعهای با اباحه تربیت شد، خیلی راحت راههای نفوذ شیطان به این جامعه باز است. از نخستین راههای نفوذ شیطان هم، اختلافافکنی بین مردم و مسئولین است. از نگاه امام علی علیهالسلام همهی افراد جامعه گردن هم حق دارند.1 مردم، هم گردن رهبری و دیگر مسئولین حق دارند؛ همانطور که رهبری و مسئولین گردن مردم حق دارند. بنابراین چه مردم و چه مسئولین باید حول محور حق تجمع کنند و از اختلاف و تفرقه بپرهیزند تا جامعه صحیح اداره شود. البته اختلاف نظر در میان مسئولین و نیز در میان مردم یک امر طبیعی است. یعنی انسانها هرکدام یک تحلیل و برداشتی از حوادث اطرافشان دارند، اما سازوکارهای مدیریتی و تصمیمگیری در کشور مشخص است. آنچه نامطلوب است... مثلاً طرح یا لایحهای را در مجلس به شور و بررسی میگذارند و موافقین و مخالفین نظرشان را میگویند. نهایتاً آن بحث را به رأی میگذارند و تصمیمی دربارهی آن میگیرند. اگر قانونی مصوب شد و به شورای نگهبان رفت و تأیید شد، از آن پس همه باید تلاش کنند تا آن قانون را به نحو احسن اجرا کنند. دولت در اجرا تلاش خودش را
بکند، قوهی قضاییه مراقبت خودش را بکند و مجلس هم در قانونگذاری دقت کند. تفکیک قوا در کشور برای این است که کارها به نحو احسن انجام شود و هر مسئولی در حیطهی مسئولیت خودش گام بردارد. قوا در کار یکدیگر دخالت نکنند و بر کار خود دقت داشته باشند. در چنین سیستمی اختلاف نظر نهتنها اشکال ندارد، باعث ارتقای کارآمدی سیستم نیز خواهد بود. آنچه نامطلوب است، اختلاف نظر نیست، منازعه و ضدیت و تداوم کشمکشها است. در حالی که قانون برای حل اختلافات مرجع مشخص کرده و سازوکار قرار داده، دیگر دلیلی برای تداوم نزاع باقی نمیماند. قانون اساسی برای حل این مشکل، تنظیم روابط قوا با یکدیگر و حل اختلافات آنها را به رهبری سپرده است. در این زمینه مجمع تشخیص مصلحت و هیأت حل اختلاف وظایفی دارند. بنابراین راههای برونرفت از اختلاف مشخص است. رهبری هم به همهی مسئولان توصیه کردهاند که برای مقابله با دشمن بر نقطهی حق تمرکز کنند و از واگرایی و تفرقه بپرهیزند. اباحهگری، مقدمهی اختلافافکنی دشمن میخواهد به طریقی بر تصمیمسازی مردم اثر بگذارد و آنان را پیرو خودش کند؛ از طریق ترویج اباحهگری و جایگزین کردن آن با دین الهی. یعنی دیگر همهی
اعمال واجب و حرام و مستحب و مکروه بیاید در منطقهی عمل مباح. وقتی همهی کارها مباح شد، دیگر مرز بین حق و باطل، باید و نباید و مرز بین ارزش و ضد ارزش درنوردیده میشود و این دقیقاً پیام مکتب لیبرالیسم و سکولاریسم و ارمغانِ گفتمان مدرنیته است. اگر جامعهای با اباحه تربیت شد، خیلی راحت راههای نفوذ شیطان به این جامعه باز است. از نخستین راههای نفوذ شیطان هم، اختلافافکنی بین مردم و مسئولین است. بین سالهای 1360تا 1364 که وزیر بودم، با جمع مسئولان بارها خدمت حضرت امام میرسیدیم. ایشان هم همیشه دو تذکر به مسئولین میدادند؛ یکی اینکه مسئولین خدمتگزار مردم هستند و دیگر اینکه مسئولین بین خودشان وحدت داشته باشند. اسلام میگوید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»2 اگر شما تقوا پیشه کنید و اهل اباحه نشوید، ما به شما قوای تشخیص حق از باطل را میدهیم. اگر جامعهای اهل تقوا شد، راه رسوخ شیاطین به آن بسته میشود. شما در تاریخ هم میبینید که حکومت اسلام راههای شکوفایی علم را باز کرد و تا جنوب اروپا و آندلس پیشروی کرد، اما به دلایلی و از جمله ترویج اباحه و فساد، آن سرزمین را از دست داد. امروز هم دشمنان ما
در تلاشند که با گسترش فساد، چنین شکستی را بر ما تحمیل کنند. اصولاً هر چه مسئولیتها بالاتر میرود و بار آن سنگینتر میشود، احتیاج به تزکیهی نفس بیشتر و شرایط روحی دیگری پیدا میشود. حضرت امام رحمهالله خطاب به علما میفرمودند: قبل از آن که عمامه بزرگ شود و ریش بلند شود، بروید خودتان را بسازید. این مسأله برای مسئولین ما فوقالعاده مهم است. اگر کسی خودسازی نداشته باشد، وقتی که به مسئولیت بالایی میرسد، اشتباهاتش خیلی به چشم میآید. اگر مردم احساس کردند یک کسی برای خودش حرف نمیزند، برای خدا حرف میزند، به او پایبند میمانند و به او رأی میدهند، اما اگر دیدند مسئولیت برای او مَرکبی شده تا به اهداف شخصی خودش برسد، از او برمیگردند. مسألهی کادرسازی برای نظام فقط این نیست که نیروی ما تخصص در یک رشتهای داشته باشد، بلکه لازم است در کنار تخصص، خودش را تربیت کرده باشد و از خودش آزاد شده باشد. شما میبینید که برای فقیه جامعالشرایط چهار شرط گذاشتهاند؛ «صائناً لِنَفسه، حافظاً لِدینه، مُخالفاً لِهَواه، مطیعاً لأمرِ مَولاهُ».3 یعنی باید با هوای نفسش مخالفت کند، نه اینکه آن را توجیه کند. باید بتواند نفسش را کنترل
کند. این همه رهبری میگویند اختلافهای بیحاصل را کنار بگذارید. البته واقعاً سخت است. لذا ایشان تأکید میکنند به اینکه بیایید حول محور حق اجتماع کنیم؛ یعنی تسلیم حق بودن، تسلیم خدا بودن و بنده بودن. یعنی از خودخواهی دور شویم. پینوشتها: 1. نهجالبلاغه، خطبهی 216 2. سورهی مبارکهی انفال، آیهی 29 3. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 263، امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودند: «فأما مَن کانَ مِن الفقهاءِ صائناً لنفسهِ، حافظاً لدینهِ، مُخالفاً علی هواه، مطیعاً لأمر مولاه، فلِلعَوامِ أن یُقَلِّدوهُ» هرکدام از فقها که نگهدارندهی نفس خود از انحراف و گناه، نگهبان دین خود، مخالف هوای نفس خود و مطیع فرمان مولایش (خدا) است، بر مردم لازم است که از او تقلید کنند.