مصطفی کواکبیان:

احزاب در ایران/ احزاب فعلی فقط 20 درصد جامعه را نمایندگی می‌کنند

کدخبر: 2376808
خبرنگار:

کواکبیان: اینکه مردم ما حزبی نشدند ما مقصریم. مردم به زمامدارانشان نگاه می‌کنند.برای شرکت در انتخابات پیش رو سه شرط انتخاباتی و سه شرط غیر‌انتخاباتی داریم.

نسیم آنلاین: نبود سازوکار رسمی برای مشارکت سیاسی مردم یکی از مسائلی است که هر با بروز اعتراضات و شورش‌ها بحث آن باز می‌شود اما خیلی زود به فراموشی سپرده می شود. احزاب در کشورهای مختلف به عنوان یکی از این سازوکارهای رسمی نقش ایفا می‌کنند اما در کشور ما این نقش آفرینی به حدی ضعیف است که کمتر کسی از فعالیت‌های حزبی مطلع است. برای شناخت بیشتر فعالیت احزاب در ایران به سراغ احزاب فعال در کشور رفته و به بررسی مواضع این احزاب و آسیب شناسی فعالیت حزبی در کشور خواهیم پرداخت. برای بررسی این موضوع به سراغ مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری رفتیم. گفت‌وگوی نسیم‌آنلاین با این فعال حزبی را در ادامه بخوانید

مصطفی کواکبیان

بعد از مجموعه اتفاقات سال 1401 که مردم اعتراضاتی داشتند و عدم وجود فضای رسمی برای اعتراضات موجب شد که مردم به سمت پیگیری مطالبات خودشان از راه‌های غیر‌قانونی و غیر‌رسمی بروند. از طرف دیگر احزاب سیاسی به‌عنوان پایه‌ای که میانجی بین مردم و دولت هستند و می‌توانند این اعتراضات را نهادمند کنند، شناخته می‌شوند. به نظر شما احزاب موجود می‌توانند پاسخگوی مشارکت و اعتراضات نسل فعلی نسبت به وضع موجود باشند؟

داستان احزاب یک داستان غم‌انگیزی هست در کشور ما. بنده الان هم عضو شورای مرکزی خانه احزاب هستم و دوره قبل رئیس کمیته روابط بین‌الملل بودم و الان رئیس کمیته انتخابات هستم در شورای مرکزی خانه احزاب. جزو مؤسسین خانه احزاب هم بودم و تقریباً همه دوره‌های خانه احزاب هم بودم. جوری نیست که حزب را نشناسم. غیر از اینکه مطالعات و رشته دانشگاهی ما بحث علوم سیاسی هست و در هیئت‌علمی هم کارمان همین است.

احزاب ما در یک پروسه‌ی نظام انتخاباتی حزبی جا نگرفتند و تا این نباشد، هرگونه بحثی برای سرگرمی هست. یعنی مردم باید پای صندوق انتخاباتی احساس کنند حزبی رأی می‌دهند. ما نهایت بخواهیم خیلی به مردم لطف کنیم لیستی آماده کنیم و مردم لیستی رأی بدهند. جناحی و جریانی و فراکسیونی و جبهه‌ای است، حزبی نیست. این یک ضعفی هست در بحث توسعه سیاسی ما.

 این روزها رقیب اردوغان که به‌عنوان دبیرکل حزب جمهوری خلق ترکیه هست، با او  سال 1398 ملاقات داشتیم، همان جا احساس کردم ترکیه فقط به لحاظ شاخص‌های توسعه اقتصادی از ما جلو نزده است بلکه به لحاظ توسعه سیاسی هم از ما پیش افتاده است. مادامی که به این سمت نرویم، احزاب فقط برای گرم‌کردن تنور انتخابات خوبند. یعنی بیایند و انتخابات را گرم کنند و نهایتاً یک تعداد پوستر بچسبانند و بعد از تمام‌شدن انتخابات بروند تا انتخابات بعد. نظام انتخابات حزبی بالاخره خلأ اصلی توسعه سیاسی ما هست و تا مادامی که حل نشود اصلاحی در وضع موجود صورت نمی‌گیرد. همین روزها مجلس در مورد طرح قانون انتخابات کار می‌کند، اولین چیز بحث تناسبی شدن انتخابات هست. یعنی می‌رود به سمت حزبی شدن. ولی با این قوانین انتخاباتی ما مشکل پیدا می‌کنیم و نمی‌توانیم پیگیری کنیم و مدعی باشیم که می‌توانیم به بحث مشارکت مردم ما جواب بدهیم. یعنی احزاب نهایتاً می‌توانند مشوق مردم برای حضور در انتخابات باشند اما وقتی خودشان منشأ اثر در بحث‌ها نیستند فایده‌ای ندارد.

همین افغانستان قبل از طالبان یا عراق، آنجا انتخابات حزبی حرف اول را می‌زند. لذا فقدان نظام انتخابات حزبی مشکل مهم توسعه سیاسی ما هست. باید طرحی که ما داریم به‌عنوان جمهوریت سوم و بحث بازنگری قانون اساسی را جدی بگیریم و انجام بدهیم.  در دنیا چه احزاب نظام‌های ریاستی مثل امریکا و چه نظام‌های نیمه ریاستی مثل فرانسه و چه نظام‌های کاملاً پارلمانی مثل انگلیس واقعاً حزب معنا دارد و مردم هم عادت کردند به بحث انتخاباتی از نوع حزبی. ولی در ایران هم در قوانین این مشکل را داریم و هم به نظر می‌رسد هویت سیاسی نظام در بحث قانون اساسی باید برود به سمت اینکه یکی از این اشکال تجربه شده دنیا را بپذیرد. البته قبل از 1368 می‌گفتیم نیمه‌پارلمانی هست بعد گفتیم یک‌دست بشود و آن‌هم باز نشد. الان مجلس اختیاراتی دارد و رئیس‌جمهور هم به‌عنوان مقامی اختیاراتی دارد اما هیچ‌کدام معلوم نیست بتوانند از عهده همدیگر بر بیایند.

ما 35 مورد مسئله برای اصلاح قانون اساسی داریم.  مثلاً استقلال قوه قضاییه و بانک مرکزی، جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام، نحوه نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، جایگاه شورای امنیت ملی برای بحث‌ها، جایگاه سیاست‌های کلی نظام. باید بگوییم اگر واقعاً هرکدام از این 3 تا سیستم را داریم: یا ریاستی یا پارلمانی یا نیمه‌پارلمانی، متناسب با آن نظام انتخابات حزبی هم در قانون اساسی دیده بشود و بحثی نباشد تا مجلس بخواهد بالا پایین کند. یکی از مواردی که باید اصلاح شود اصل 59 قانون اساسی است که می‌گوید باید برای مسائل بسیار پیچیده و مهم سیاسی اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی جامعه با رأی دو سوم نمایندگان مجلس و صدور فرمان رهبری رفراندوم برگزار بشود. در مورد قانون اساسی دو بار برگزار شده ولی در مورد اصل 59 انجام نشده. خب چرا؟ مجلس مگر این موارد را تصویب می‌کند؟ کار را ساده بگیریم برای برگزاری رفراندوم. بعضی از کشورهای اروپایی شاید سالی دو یا سه بار رفراندوم دارند. ما در مسائل بسیار مهم هم هیچ‌وقت رفراندوم نکردیم. خب بیاید قانون اساسی را تغییرش بدهیم که این امر را تسهیل کنیم.

یکی از مسائلی که معترضین مطرح می‌کردند بحث حق اعتراض قانونی هست. ما از چه طریقی باید اعتراض کنیم که ضد قانون نباشد و به نظر شما برای برون‌رفت از این شرایط و ایجاد یک حق اعتراض قانونی چه اتفاقی باید بیفتد؟ آیا احزاب باید تغییر کنند؟ قانون تغییر کند؟

اراده باید تعلق بگیرد. اصل 27 قانون اساسی را ما داریم، نه این دولت بلکه دولت‌های قبلی هم راحت زیر بار این بحث نمی‌رفتند. مثلاً در دولت قبلی طرحی را به‌صورت لایحه آوردند که در تهران یک میدان را مشخص کرده بودند برای اجتماع. دیوان عدالت اداری این را رد کرد. استدلالشان هم این بود که در قانون اساسی میدان مشخصی نگفته است چرا شما منحصر در یک سری میادین کردید. یک لایحه‌ای جدیداً همین دولت برده برای اینکه این بحث مطرح بشود که بعید است مجلس مطرح کند.  یک چیزی را به‌صورت دستورالعمل تهیه کردند و جالب اینکه مسئولین وزارت کشور گفتند ما کاری نداریم لایحه جدید بدهند یا ندهند، فعلاً همین دستورالعمل را اجرا می‌کنیم. جوری صحبت می‌کردند که انگار هفته آینده اجرا می‌شود.

ما به‌عنوان حزب مردم‌سالاری هم شفاهی به اینها چند دفعه گفتیم و هم مکتوب کردیم که درخواست ما تقاضای تجمع هست و تمام ضوابطی که وجود دارد و بنده باید رعایت کنم را انجام می‌دهیم و در مقابل امنیت این را هم وزارت کشور باید تأمین کند. یعنی بحث‌هایی که گفته می‌شود و شعار‌هایی که داده می‌شود و از آن طرف هم دستگاه‌های امنیتی کاری نکنند و ما اگر اجتماعی کردیم شیشه‌ای شکسته نشود. چون خیلی راحت در دنیا این مسئله انجام می‌شود. ما درموردش حرف زدیم. بحث این است که خیلی‌ها می‌آمدند در خیابان و درگیر می‌شدند و دستگیر می‌شدند و خیلی‌ها اصلاً جو سیاسی نداشتند. مثلاً همین شعار زن - زندگی - آزادی. خیلی‌ها فکر می‌کنند دنبال کارهای سیاسی بودند بلکه اینها مطالبات اجتماعی را بیشتر دنبال می‌کردند. ما هم فکر کردیم چون جمع کردیم مسئله حل شد درحالی‌که آتش زیر خاکستری هست و حل نشده، باید حل بشود.

 لذا من معتقدم راه‌حل این است که دولت ورود کند. می‌خواهم بگویم اراده‌ای در کار نیست اگر در کار باشد مثل خیلی چیزهای دیگر اگر دولت اراده کند می‌بینی چندین بسته آماده می‌شود برای کمک به فلان‌جا. اراده کند میادین اصلی کلان‌شهرها را در اختیار مردم بگذارند و مردم بروند آنجا و اعتراض کنند و آیین‌نامه هم اجرا بشود. خب دوستان این را نمی‌خواهند. نه‌تنها این دولت بلکه دولت‌های قبلی هم نمی‌خواستند. زمان آقای احمدی‌نژاد می‌خواستیم سر دونرخی بودن دستمزد‌ها اعتراض کنیم، خب سیاسی نبود و چند تا حزب هم امضا کرده بودیم. به ما گفتند نه ترافیک می‌شود و اوضاع شهر به هم می‌خورد. ما هم گفتیم احمدی‌نژاد می‌رود کل شهر را به هم می‌ریزد ما حالا چند تا حزب آمدیم می‌خواهیم اعتراض صنفی بکنیم که چیزی نمی‌شود. نهایتاً تماس گرفتند که گفتند اگر بخواهید یک ورزشگاهی نزدیک بهشت‌زهرا هست. اگر می‌خواهید می‌توانید تجمع کنید. گفتم مگر برای مرده‌ها می‌خواهیم شعار بدهیم؟!! اگر اراده‌ای باشد اجرای این مسئله راحت است.

عدم وجود احزاب در فضای انتخاباتی  بعضی از متخصصان را بر این داشته که بگویند که مشکل احزاب عدم پشتوانه مردمی و عدم شفافیت مالی‌شان هست. به نظر شما این مشکلات احزاب هست؟ ریشه مشکلات احزاب فعلی ما چیست؟

اینکه مردم ما حزبی نشدند ما مقصریم. مردم به زمامدارانشان نگاه می‌کنند. در بحث احزاب از اول انقلاب دیدیم امام خمینی مخالف تحزب نبودند. لذا امام یکبار در سطح بین‌المللی اعتقاد داشتند حزب جهانی مستضعفین را باید شکل بدهیم.

یا حتی انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت که امام خمینی گفت اشکالی ندارد بین علما دیدگاه مختلف هست و ما به رسمیت می‌شناسیم.  البته امام خط‌قرمزشان در بحث حزب این بود که نیروهای نظامی، امنیتی، انتظامی، ارتش و سپاه نباید وارد احزاب بشوند. حتی مقررات نظام هم این‌گونه است که نباید وارد احزاب بشوند و وصیت هم کردند.

الان مردم نهایتاً از احزاب اصول‌گرا گرفته و اصلاح‌طلب همه اینها اگر اغراق نکنم 20% جامعه را بتوانند نمایندگی کنند. 80% مردم اصلاً در این فضا نیستند. چون نظام نخواسته است و مسئولین در 40 سال نخواستند. چنین سیستمی داشته باشند.

در مورد مسئله مالی هم باید عرض کنم که یارانه احزاب را مختصر در نظر گرفتند که آن هم قطع شده است. در قانون هم داریم که احزاب نباید کارهای اقتصادی بکنند باید حق عضویت بگیرند. ما مشکلاتمان زیاد است. اینکه گیر می‌دهند شفافیت‌های مالی ندارید خب نمی‌خواهند که ما کار کنیم.  من اعتقادم این هست که مشکل قانون خیلی نداریم در بحث احزاب.  بلکه مشکل اجرا داریم و اراده‌ای که باید این اتفاق را رقم بزند.  

من همیشه طرف‌دار شفافیت بودم. حتی در مجلس دهم  بعضی از دوستان اصلاح‌طلب می‌گفتند ما رأی‌مان را شفاف کنیم شورای نگهبان می‌فهمد که ما چه رأیی دادیم. گفتم خب بفهمد. مگر خرده‌برده داریم. حتی تیپ‌های اصول‌گرا می‌دانند که  باید بحث شفافیت باشد و در بحث مالی هم باید باشد. در مجلس دهم گفتم تا فساد کفن نشود، این وطن، وطن نشود. یعنی واقعاً معتقدم برویم به سمت اینکه همه دستگاه‌ها شفافیت مالی پیدا کنند. من همیشه طرف‌دار آن هستم. اما این‌هایی که خیلی روی این بحث زوم می‌کنند خب نمی‌خواهند اصل ماجرا را بگویند. کل یارانه ما 2 میلیارد تومان هست که بین 80 تا حزب و خانه احزاب تقسیم می‌شود. ما خودمان فقط یک کنگره می‌گیریم حداقلش 400-300 تومان هزینه دارد. بحث مالی به نظرم مانع کار نیست جای دیگر ما مشکل داریم.

چون در قانون فعلی کشور احزاب موظف نیستند انتشار عمومی صورت حساب‌های مالی را داشته باشند و فقط موظف‌اند به وزارت کشور گزارش بدهند. در حال حاضر شما در حزبی که دارید شفافیت مالی داوطلبانه دارید؟

گزارش‌ها در کنگره بوده است. حدوداً 21 کنگره داشتیم و هیچ سالی کنگره‌مان قطع نشد. امسال قرار هست در بهمن‌ماه 22 امین کنگره ما هم برگزار بشود. آنجا بحث مالی را گزارش می‌دهیم.

کل احزاب یارانه‌شان 2 میلیارد تومان است. فلان مؤسسه رسماً دارد پول‌های زیاد می‌گیرد آن وقت به احزاب که می‌رسد شما حساس می‌شوید؟

وضعیت حزب خودتان را از لحاظ دفترهای استانی و تعداد اعضا در سراسر کشور چگونه ارزیابی می‌کنید؟

قبل از سال 1388 نزدیک 10 هزار تا عضو رسمی داشتیم ولی بعد 1388 یک مقدار ریزش کرده است. الان هم تعداد اعضا کمی رشد کرده و 700 هزار و خورده‌ای هست. آقای کمال قلیچدار اوغلو می‌گفت 1 میلیون و 300 هزار تا عضو داریم. خود قائم‌مقام اردوغان می‌گفت ما 12 میلیون عضو رسمی داریم. عدد ده‌هزارتایی که من می‌گویم در برابر این اعداد در ترکیه شوخی است‌. فکر می‌کنم باید برویم به سمت تحولات جدی‌تری که در مجموعه تحزب در کشور صورت بگیرد. یعنی چه که ما می‌بینیم که در کشور زمانی نزدیک 200 تا حزب داشتیم، اخیراً تعریف‌های جدیدی کردند که کنگره‌ احزاب بتواند 300 نفر اجتماع داشته باشند و با این تعریف رسیده به 80 و خورده‌ای حزب. خب می‌خواهیم چه‌کار کنیم واقعاً؟ من پیشنهاد می‌دهم که در یک‌مرحله‌ای این 80 تا را به 8 تا برسانیم و بعد هم 3-2 تا حزب که در قدرت هستند برسانیم. دو سه تا حزب از  اصول‌گراها و اصلاح‌طلب‌ها با همدیگر توافق کنند که به 3-2 تا حزب در کشور برسد که کافی است.

الان البته دل‌خوشی برای آینده احزاب در کشور وجود ندارد؛ لذا هر کسی می‌گوید ما خودمان حزبیم، با یک حزب دیگر ادغام بشویم به کجا می‌رسیم. خب خودمان هستیم و نمی‌خواهیم ادغام شویم. اما اگر اراده به‌نظام انتخاباتی حزبی باشد می‌شود امیدوار بود ولی الان انگیزه‌ای وجود ندارد برای این کار.

 ما 180 تا دفتر در کل کشور داریم در 31  استان. در همه استان‌ها یک شورای اجرایی حداقل 15 نفره فعالیت دارند. در مجلس 10 ام، 20 نفر فراکسیون حزب مردم‌سالاری بود. منتها ما چراغ خاموش بودیم. خیلی از شهرها اعضای شورای شهر جزو اعضای ما بودند. شهردار‌ها حتی در بعضی از شهر‌ها. البته در این دوره شورا کمتر داریم ولی خب وجود داشتند.

نقطه قوت حزب خودتان را نسبت به دیگر احزاب اصلاح‌طلب چه می‌دانید؟

در بین اصلاح‌طلبان هم دیدگاه‌های مختلفی هست. عده‌ای به آن‌ها صندوق محور گفته می‌شود. یعنی تحت هر شرایطی باید در انتخابات بیایند و در قدرت سهیم باشند. در نقطه مقابل هم عده‌ای هستند که خودشان می‌گویند ما جامعه‌محوریم. ما بین این دوتا جریان فکر می‌کنیم. نه کاملاً انتخابات را کنار گذاشتیم و نه شیفته قدرتیم. ما شرایط محور هستیم. مثلاً در آخر‌های مجلس 10 ام گفتم در کل کشور 30 نفر تأیید صلاحیت شده داریم. گفتم آقای شورای نگهبان چه‌کار کنم؟ بروم از دوستان اصول‌گرا قرض بگیرم؟ خب معلوم است که نمی‌توانم لیست بدهم. وقتی نیست. خودم را  به آب‌وآتش بزنم که حزب من مطرح بشود. یک کاری کنیم حداکثر بهره‌وری سیاسی و حداقل امکاناتی که داریم بتوانیم کارهای سیاسی انجام بدهیم.

الان ما در دفتر سیاسی بحث کردیم که 3 تا شرط انتخاباتی داریم و 3 تا شرط غیر انتخاباتی برای شرکت در انتخابات پیش ‌رو. اولینش حضور مردم هست. نظرسنجی خواهیم کرد که اگر واقعاً مردم بالای 50% می‌آیند، ما هستیم ولی اگر نشان بدهد به هر دلیلی در کشور مثل مجلس 11ام که متوسط شرکت‌کنندگان 40% بود نه شرکت نمی‌کنیم. خب این چه مجلسی است. نماینده یکی از شهر‌ها با 2% آمده است. درحالی‌که واجدین شرایط رأی‌دادن آنجا 25 یا 26 هزار رأی هست. لذا من اعتقادم این نیست که ما واقعاً بخواهیم انتخابات را با حداقل رأی پیش ببریم. نمی‌خواهیم مثل سال 1388، 85% هم بیایند. همان 60% هم بیایند قبول است و ما در انتخابات شرکت می‌کنیم.

بحث دوم ما این هست که شورای نگهبان می‌خواهد رقابت جدی باشد یا نه بین اصول‌گراها رقابت هست بس است و  دیگر  نمی‌خواهد اصلاح‌طلبان هم باشند و با دیگران رقابت کنند. یعنی در سبد کالاهای سیاسی ما نفری باقی می‌ماند که بخواهیم لیست بدهیم یا نه.

شرط سوم ما اتحاد بین اصلاح‌طلب‌هاست. اگر بین خود ما اختلاف باشد باز هم نتیجه‌ای نمی‌بینیم.

شرایط غیر انتخاباتی هم داریم که یکی از بحث‌های ما این است که مجلس نمایشی یا قدرتمند می‌خواهیم؟ باید به سمت بازنگری قانون اساسی برویم و بحث معیشت مردم که یکی از زمینه‌هایی که مردم را بتواند پای صندوق‌های رأی بیاورد این است که مردم دل‌خوشی از وضع معیشتی داشته باشند یا خیر.

به نظر شما این شروط، شروطی هست که تحقق پیدا کند؟

شروط خیلی سختی هم نیست. باید مقداری دولت سرعت به خرج بدهد و فکر کند که باید چه‌کار کنیم. هر حسابی اگر کمتر از 12 میلیون بگیرد زیر خط فقر دارد زندگی می‌کند؛ لذا این انتخابات اصلاً برای‌ او مهم نیست.  اصل 177 پیش‌بینی کرده و این را برای قشنگی نگذاشتند که! 33 سال گذشت یعنی 1368 و الان 1402. معمولاً کشور‌ها هر 10 سال یکبار یک بازنگری به قانون اساسی‌شان دارند. اشکالش چیست؟ بعد 34 بازنگری کنیم. به نظر شما سخت است. اگر اراده جدی باشد و مسئولین بخواهند می‌توانند و تحقق‌پذیر هم هست.

به‌عنوان آخرین سؤال سراغ یکی از مسائل روز می‌رویم، یکی از مهم‌ترین مطالباتی که نسل فعلی داشتند بحث حقوق زنان بوده است. حزب شما در این زمینه چه برنامه‌ای دارد؟

ما یک چیزی نوشتیم، رجال سیاسی. سخنگوی شورای نگهبان یک‌بار گفت که خانم‌ها می‌توانند کاندیدا بشوند ولی نظر فقهی شورای نگهبان عوض نشده، خب این یعنی چه؟ ولی اگر قانون اساسی بگوید رجال سیاسی (اعم از مردان و زنان) می‌توانند زنان هم کاندیدا بشوند. بعضی از آقایان علما می‌گویند معاون رئیس‌جمهور می‌توانند بشوند ولی خود رئیس‌جمهور نمی‌توانند بشوند. حتی بعضی‌ها با وزیر شدن هم مخالف‌اند.

ما الان آمدیم در حزب خودمان تبعیض مثبت جنسیتی به کار گرفتیم یعنی گفتیم حتماً یک‌پنجم اعضای شورای مرکزی ما را باید خانم‌ها تشکیل بدهند. یا در بعضی از کمیته‌ها و شاخه‌ها و حتی استان‌ها اگر ببینیم خانمی ویژگی‌های لازم را دارد حتماً ترجیحش می‌دهیم. منتها در سطح کشور باید عرصه برای آن‌ها ایجاد بشود. یک آماری دیدم خانم‌ها الان 30% در فضای شغلی کشور اشتغال دارند. اما این 30% بیشتر در  بهداشت و درمان و آموزش‌وپرورش هست. در مسائل سیاسی به‌زور 3% می‌شود. یعنی 97% شغل‌های سیاسی دست آقایان هست. مثل نمایندگان مجلس و استاندار و وزرا؛ لذا معتقدم بخشی از این مسئله مربوط به دستگاه‌های حکومتی است. همین مجمع تشخیص مصلحت نظام که یک خانم در آن حضور ندارد یا مجلس خبرگان.

ما در عرصه کنشگری سیاسی می‌خواهم بگویم این بر سایر مباحث مقدم باشد. چون خانم‌ها خودشان دست‌اندرکار یک جایی باشند خودشان می‌بینند چه ضعف‌هایی در لایه خانواده هست و همان طرح و لایحه می‌شود. میدان به آن‌ها بدهیم خودشان بلدند چگونه کار بکنند.

ارسال نظر: