گفتگو با دبیرکل حزب همت
احزاب در ایران/ فرهنگ سیاسی غلط بزرگترین مانع رشد ایران
احزاب ضعیف نمیتوانند در راه اصلاح و تغییر برای رضایتمندی مردم قدم بردارند/ شخص وزیر کشور باید احزاب را رتبهبندی کند
نسیم آنلاین: نبود سازوکار رسمی برای مشارکت سیاسی مردم یکی از مسائلی است که هر با بروز اعتراضات و شورشها بحث آن باز میشود اما خیلی زود به فراموشی سپرده می شود. احزاب در کشورهای مختلف به عنوان یکی از این سازوکارهای رسمی نقش ایفا میکنند اما در کشور ما این نقش آفرینی به حدی ضعیف است که کمتر کسی از فعالیتهای حزبی مطلع است. برای شناخت بیشتر فعالیت احزاب در ایران به سراغ احزاب فعال در کشور رفته و به بررسی مواضع این احزاب و آسیب شناسی فعالیت حزبی در کشور خواهیم پرداخت. برای بررسی این موضوع به سراغ سید احمد نبوی، دبیرکل حزب همدلی مردم تحولخواه(همت) رفتیم. گفتوگوی نسیمآنلاین با این فعال حزبی را در ادامه بخوانید
- بعد از مجموعه اتفاقات سال 1401 یکی از مباحثی که در فضای عمومی مطرح میشد عدم مشارکت رسمی مردم در فضای سیاسی کشور بود که منجر به پیگیری مطالبات از راههای غیر قانونی شد. به نظر شما به عنوان دبیر حزب همت، احزاب موجود میتوانند پاسخگوی مشارکت نسل فعلی در فضای سیاسی باشند؟
همانطور که اعتقاد داریم نظام باید خودش را اصلاح و پالایش کند، احزاب هم باید دچار تغییرات اساسی شوند. احزاب ضعیف و ازکارافتاده توان سازماندهی و تحزب در کشور را ندارند. بنابراین نمیتوانند تحرکی در مردم ایجاد کنند. اگر منظور شما این احزاب ضعیف هستند خیر، نمیتوانند مطالبات مردم را انتقال بدهند یا تحرکی در مردم ایجاد کنند. در کل میتوان گفت که احزاب نمیتوانند در مسیر رضایتمندی مردم قدم بردارند مگر آنکه خود را اصلاح کنند. شاید یکی از دلایل نارضایتی مردم هم همین احزاب هستند که خود را پشت جریانها پنهان کرده و موقع انتخابات کاندیداهای خود را به نام دو جریان به مردم قالب میکنند.
ما یکی از کشورهایی هستیم که حدود ۹۰ حزب ثبت شده رسمی داریم. به نظر شما چرا معترضین به این احزاب مراجعه نکردهاند؟
مشکل اول فرهنگ سیاسی در ایران است. فرهنگ سیاسی در ایران اجازه رشد یک فعال سیاسی مخالف دولت را در محل کارش نمیدهد حتی برایش مشکل ایجاد میکند. از طرف دیگر دوقطبیسازی سیاسی در کشور وجود دارد. با بهقدرترسیدن اصولگرایان، اصلاحطلبان نابود میشوند و با پیروزی اصلاحطلبان، اصولگرایان نابود میشوند و البته مستقلین سیاسی به دست هر دو جریان سربریده میشوند. بنابراین فرهنگ سیاسی غلط در ایران بزرگترین مانع رشد ایران است. دومین مشکل در کشور قانون احزاب و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب است که بحث مطولی دارد و سومین مشکل فضای رانت سیاسی احزاب است که وقتی در قدرت هستند از آن بر علیه رقیب استفاده میکنند.
مجموعه این مشکلات باعث میشود که فضای سالم سیاسی و رقابت شکل نگیرد.
اگر بخواهیم آن را اصلاح بکنیم از کدام مورد باید شروع کنیم؟ باید حزبی شکل بگیرد که قدرتمند باشد یا باید قوانین اصلاح شوند؟
هر دو مورد لازم است ولی به نظرم فرهنگ سیاسی دولتمردان باید تغییر کند. برای مثال یک نفر میخواهد کاندیدای شورای مرکزی یک حزب شود، میگوید که من قراردادی هستم و قرار بر این است رسمی بشوم اگر رأی بیاورم و اسم من در نشریات پخش شود ممکن است حراست و گزینش من را قبول نکنند و استخدام رسمی نشوم. این دغدغه جدی افراد علاقهمند به فعالیت سیاسی است. فعالینی که میخواهند در حوزه واقعی سیاسیکار کنند.
حوزه سیاسی دو فضا دارد؛ یکی قدرت و دیگری فضای مردم. برای فضای قدرت مشکلی ایجاد نمیشود، چون نیاز به استخدام ندارند. سابقه سیاسی و مسئولیت کلان داشتهاند و حقوق نجومی دارند. این مردم هستند که حاکمیت و دولتها از آنان در فعالیت سیاسی حمایت نمیکنند. این کار را حاکمیت باید انجام دهد. قوهمقننه، مجریه و قضائیه باید با یکدیگر همکاری کنند و بگویند کسی که در حزب فعالیت دارد او در کشور در حال ایثار است، زیرا که رایگان میخواهد تحولی در کشور ایجاد کرده و از حاکمیت مطالبهگری کند. تغییر قانون و اصلاح ساختار کمیسیون ماده ۱۰ احزاب وزارت کشور نیز بسیار مهم هستند.
بار اصلی فرهنگسازی بر روی دوش کدام نهاد حاکمیت است؟
قوهقضائیه باید به نحوی به احزاب اجازه مطالبهگری واقعی را بدهد و احزاب را در شکایت از آنان تنها نگذارد. پس قوه قضائیه باید از سوتزنان شناسنامهدار و مطالبهگری احزاب حمایت کند.
عمده نقش در فرهنگسازی سیاسی برعهده مجلس و دولت است که باید در جلسات متعددی، دبیران کل احزاب را گرد هم بیاورد و از آنها در امور سیاسی نظرخواهی کند. متاسفانه تا امروز نظری از کسی نخواستهاند زیرا که نمایندگان مجلس به جای احزاب تصمیم میگیرند. شخص وزیر کشور به نمایندگی از حاکمیت و دولت باید احزاب را رتبهبندی کند، مثلاً بگوید که این احزاب با این شاخصههای اصلی رتبه اول هستند برای مثال در تمام شهرها دفتر دارند، همایش برگزار میکنند و بیانیه صادر کردهاند. این احزاب هم درجه پنج هستند زیرا که در طول کل سال هیچ حرکتی انجام ندادهاند و ما گزارشی از آنها نداریم و حتی آنان را منحل کند تا در کشور احزاب کاغذی نداشته باشیم.
وقتی که رتبهبندی انجام شود به احزاب درجه اول میگویند که شما میتوانید وارد ساختار قدرت شوید.
برخی احزاب چهار دهه در ساختار قدرت بودهاند. کوچکترین عضو اصلی آنان وزیر و وکیل و استاندار بودهاند و در ادواری رای مردم را در قالب جناحهای خود گرفتهاند، اما امروز از طرف مردم اقبالی به آنان نیست ولی حاکمیت همچنان به آنان سرویس میدهد. مانند حزب مؤتلفه و یا جامعه روحانیت مبارز از جناح اصولگرایان و حزب کارگزاران سازندگی و یا حزب اسلامی کار از جناح اصلاحطلبان. این احزاب در طول سال هیچگونه فعالیت حزبی ندارند. صبر میکنند تا انتخابات ریاستجمهوری یا مجلس شروع شود سپس بیانیهای میدهند و کار خود را شروع میکنند. ما یک حزب داریم با نام اختصاری همت. جز معدود احزابی هستیم که به هیچ جناحی وابسته نیستم و دو جریان اصلاحطلبان و اصولگرایان را نقد میکنیم و متأسفانه توسط حاکمیت و دولت دیده نمیشویم علیرغم اینکه مورد اقبال مردم در سراسر کشور قرار گرفتهایم. متأسفانه برخی از احزاب کاغذی هستند و اگر این رتبهبندی صورت بگیرد احزاب واقعی مشخص میشوند.
خیلی از متخصصین معتقد هستند یکی از مسائلی که باعث میشود احزاب غیرواقعی رشد کنند، مسئله شفافیت مالی احزاب است. چون یک سری یارانهها از دولت میگیرند، مسائل مالی آنها مشخص میکند که چه مقدار پشتوانه مردمی دارند و چه مقدار کمک مالی میتوانند از دولت بگیرند. نظر شما راجع به شفافیت مالی احزاب چیست و اینکه حزب شما داوطلبانه اقدام به شفافیت مالی میکند؟
طبق قانون، احزاب باید سالبهسال گزارش مالی خود را تحویل بدهند. من همین امروز گزارش مالی سال ۱۴۰۱ حزب خود را آماده کردم و میخواهم تحویل وزارت کشور بدهم که چقدر ورودی و چقدر خروجی داشتهایم. این شفافیت مالی خیلی عنصر مهمی در رتبهبندی احزاب است. در این گزارش مالی دقیق گزارش ماهانه حزب را نوشتهام و فاکتور کردهام. وزارت کشور باید احزابی که گزارش مالی اصلی خود را تحویل ندادهاند، منحل کند. تا زمانی که این شفافیت مالی رخ ندهد، احزاب رشد نخواهند کرد.
در حال حاضر یارانه کمکی به احزاب نمیکند زیرا که برای مثال مقداری از آن صرف خانه احزاب میشود و برای حزبی که خرجکردن آن خیلی بالاتر از یارانه است، عملاً بیفایده است. اگر رتبهبندی انجام شود و یارانه طبق رتبهبندی تقسیم شود به گروه درجه یک که فعالتر هستند، یارانه بیشتری تعلق بگیرد و به گروههای نیمهفعال و غیرفعال کمتر یا هیچی تعلق نگیرد، در این صورت مؤثر واقع میشود. مثلاً در مواقع انتخابات، یک حزب تمام تهران را از بیلبورد تبلیغاتی پر میکند. درصورتیکه ماهانه مثلاً فقط ۱۰ میلیون تومان ورودی داشته است، پس این پول از کجا آمده؟ این همان رانت سیاسی کشور ما است. اگر شفافیت مالی انجام شود، معلوم میشود که بازرس وزارت کشور کار خود را انجام داده است یا نه. اگر من بهعنوان دبیرکل نتوانم اثبات کنم که پول تبلیغات و غیره را از کجا آوردهام، باید مرا به دادگاه معرفی کنند.
شما مرجع ایجاد شفافیت را وزارت کشور میدانید، چون وظیفه نظارت بر احزاب را دارد. آیا معتقدید که شفافیت مالی از سمت وزارت کشور باید صورت بگیرد؟
بله. ما کمیسیونی به نام کمیسیون ماده ۱۰ احزاب داریم که متشکل از دو نفر از قوه قضاییه، دو نفر از مجلس، معاون سیاسی وزیر کشور و دو نفر دبیران احزاب و... است. این افراد جمع میشوند و کمیسیون را تشکیل میدهند. باید دو هفته یکبار تشکیل جلسه بدهند و ورودیهایی که از احزاب میرسد را بررسی کرده و نظر خود را اعلام کنند. وزارت کشور چون دبیر کمیسیون معاون سیاسی وزیر کشور است، ناخواسته وارد این جریان میشود، زیرا که این کمیسیون فرادستگاهی است. مرداد ۱۴۰۰ ما کنگره تشکیل دادیم و باید لیست شورای مرکزی خودمان را به وزارت کشور بفرستیم، وزارت کشور این گزارش را به کمیسیون میفرستد تا نظر خود را اعلام کنند تا تأیید یا حذف شوند. این اتفاق باید حدوداً ۲۰ روز تا یک ماه و نیم طول بکشد ولی برای شورای مرکزی ما ۱۵ ماه طول کشیده است. پس ساختار این کمیسیون اشکال دارد.
از بحث احزاب خارج شویم و به مسائل روز بپردازیم؛ یکی از اتفاقاتی که سال ۱۴۰۱ افتاد و یکی از مطالبات جدی که معترضین در این سال داشتند، مسئله حقوق زنان بود. میخواستم ببینم که نظر حزب شما در این مسئله چه چیزی است و چه برنامهای برای آن دارید؟
بزرگترین اشکال در دیدهنشدن بانوان در کشور ما این است که آنها در ساختار قدرت شریک نیستند. حضور آنها میتواند مطالباتشان را جمعآوری کند. کل حضور بانوان در ساختار قدرت که نیمی از جمعیت ایران هستند در قالب معاون رئیسجمهور در امور بانوان و خانواده خلاصه شده است. کار این فرد بهعنوان نماینده این است که مثلاً به شهرستانی در جیرفت سفر میکند و بانوان کارآفرین را تشویق لفظی میکند، فقط همین! در کشور همسایه یعنی عراق که تازه چند سال است که به ثبات نسبی رسیده است، نزدیک نصفی از نمایندههای آنها زن هستند.
یکی دیگر از دلایل نگاه تندروانه ایدئولوژیک است. مثلاً نمایندهای میگوید زنان وسیله ساختهشدن مردان هستند و در صحن علنی هم گفته میشود و سخنان خوبی نیست.
سومین عامل این است که حاکمیت تکلیف رجال را در قانون که شرطی برای رئیسجمهور شدن است را مشخص نکرده است. این مسئله باید تعیین تکلیف شود. الان در ورزش هاکیروییخ دختران ایران نایبقهرمان آسیا شدهاند درحالیکه امکانات بسیار کمی داشتند و مجبور شدند تلاش خیلی زیادی کنند، ولی باز هم نایبقهرمان آسیا شدهاند. آسیایی که کشورهای پر امکاناتی مثل چین، ژاپن و غیره دارد. این نشان میدهد که زنان ما استعداد دارند و میتوانند آن را در امور دولتی هم استفاده کنند. هنوز مراجع تقلید ما تکلیف این که زن میتواند وزیر شود یا نه را مشخص نکردهاند. درصورتیکه هیچ قاعده شرعی هم برای آن وجود ندارد. باید به طور شفاف اعلام شود که مثلاً شما نمیتوانید وزیر بشوید و چند دلیل علمی هم داشته باشند، نه اینکه این مسئله در هالهای از ابهام قرار بگیرد.
مجموع همه اینها، ندیدن استعدادهای بینظیر زنان است. در بحث اشتغال، سلامت، ورزش و غیره میتوانند به مملکت خدمت کنند.
مسئلهای که بهخصوص درباره زنان مطرح شد، مسئله پوشش آنها بود و قانونهایی که در این حیطه وجود دارد. در مجلس هم همین اخیراً دعوایی وجود دارد که بعضیها معتقد هستند که مسئله پوشش جرم هست و برخورد قضایی باید با آنها صورت بگیرد. نظر شما در این باره چه چیزی است؟
من فکر میکنم که چون در یک جامعه و حاکمیت دینی زندگی میکنیم و اکثریت مردم ما نسبت به نگاه دینی حساسیت دارند، باید حداقلهای حجاب رعایت شود. اما اینکه ما چگونه با کسی که حداقل حجاب را رعایت نکرده است برخورد بکنیم در این شبهه وجود دارد. من موافق حملهکردن و کتکزدن نیستم، همینطور خیلی از مسئولین کشور موافق این قضیه نیستند. امروزه تذکر لسانی جدی شده است اما این راهکارهای قانونی که الان مراجع قانونی اعلام کردهاند، به نظر من لازم است. چون تکلیف مردم باید روشن شود، این بلاتکلیفی بسیار بد است. مثلاً اگر بدحجابی جرم است، سطح آن چه مقدار است؟ ما تا به گره میخوریم شروع به قانون وضعکردن میکنیم. این قوانین طوری باید اصلاح شوند که مردم آنها را دوست داشته باشند، یعنی یک خانم باحجاب هنگامی که یک خانم بیحجاب را میبیند بتواند از یک عنصر قانونی استفاده کند و گزارش دهد.
در مورد نهادهای قانونگذاری در کشور نظرات مختلف وجود دارد و بعضیها میگویند که مجلس باید ورود کند یا مراجع دیگر. فرایند قانونی که ما به قانونی برسیم که مردم آن را دوست داشته باشند، چه چیزی است؟
من یک پیشنهاد دارم که خانم خزعلی بهعنوان معاون رئیسجمهور از دولت یک سال مهلت بگیرد و پانصد جلسه هماندیشی برگزار کند. بیحجابان، بدحجابان و احزاب را هم دعوت کند و خروجی این جلسات را گزارش کند. نه اینکه مشکل را به گردن این و آن بیندازیم. بهعنوان حزب همت، اگر به ما این اجازه را بدهند که این جلسات را برگزار کنیم، من حداقل ۱۰۰ متخصص خارجی مسلمان باحجاب را دعوت میکنم تا دلایل باحجابی خود را در اروپا ذکر کنند. من قول میدهم که یک گزارش از مردم بدهم که همه آن را بپذیرند به جز کسانی که مریض هستند. باید یک رفراندوم رأی نگرفته از این جلسات هماندیشی به دست بیاوریم. باید به یک برآیند واقعی از افراد جامعه برسیم. نه اینکه فقط از خواهران حوزه علمیه نظر بپرسیم. شرط این کار این است که به درمان فکر کنیم، نه به مُسّکِن.
بحث را بیشتر به سمت مسائل اقتصادی ببریم. خیلی از متخصصان اقتصادی معتقد هستند ریشه تورم اقتصادی که ما با آن سروکار داریم و یکی از مشکلات اقتصادی ما است، کسری بودجه دولت است و راهکاری که پیشنهاد میدهند، حذف یارانههای پنهان مثل انرژی یا فرایند قیمتگذاری دستوری است. نظر حزب شما دررابطهبا این راهکار چه چیزی است؟
حذف یارانههای پنهان میتواند درست باشد اما اول باید جو بیاعتمادی که در این جامعه تشکیل شده است را از بین برد. مثلاً اگر قیمت بنزین افزایش پیدا کند، آسیب آن به بخش بدون خودرو جامعه میرسد. زیرا که باید هزینه حملونقل عمومی را تحمل کند.
اگر بنزین گران شود، کسانی که وضع مالی خوب و ماشینهای گرانقیمت دارند اعتراض میکنند. درصورتیکه ما میدانیم به کسانی هم که ماشینهای نسبتاً ارزانقیمت دارند، فشار زیادی وارد نمیشود و فشار فقط بر قشری است که بدون خودرو است. تا اعتمادسازی نکنیم و مردم از ما حمایت نکنند، راهی برای این تغییرات وجود ندارد. طبقهای از جامعه هم که به آن آسیبی وارد نمیشود، اعتراض میکند، زیرا که از بیاعتمادی حاکمیت سوءاستفاده میکند.
بخش دیگر فساد و رانت موجود در حاکمیت در هر سه قوه است. این فساد باعث میشود که باز هم جامعه نسبت به حاکمیت بیاعتماد شود. باید همه کسانی که به اعتماد مردم ضربه زدهاند دستگیر شوند، با هر سمتی که دارند.
تصمیمی مشابه هدفمندی یارانهها؟
برای رسیدن به نقطه جلوگیری از رشد تورم در مرحله اول اعتمادسازی مردم باید صورت بگیرد. در کل حذف سوبسیدهای پنهان کار درستی است. آسیب این نگرانیها به دهک ۹ و ۱۰، افرادی که شاغل نیستند و طبقه متوسط شهری که به سمت خط فقر مطلق ریزش میکنند، میرسد. این باید جبران شود. یارانهها قدرت خود را ازدستدادهاند و یکبار برای همیشه باید تکلیف آن مشخص شود. کسانی که زیر خط فقر هستند باز هم میتوانند تحمل کنند ولی کسی که در خط فلاکت است تحمل خود را ازدستداده است.
ما هر ساله شاهد شکافی بین دستمزد افراد و تورم جامعه هستیم، امسال هم کارگران و معلمین اعتراضات جدی نسبت به این مسئله داشتند. برخی از اقتصاددانان هم معتقد هستند که هر چقدر این دستمزد بالا برود، تورم باز هم گریبانگیر جامعه میشود. به نظر شما راهحل این شکاف چه چیزی است؟
من هنوز اعتقاد به شفافسازی و جلوگیری از فساد و رانت دارم. مردم ما اگر باور کنند که جلوی رانت به بهترین وجه ممکن گرفته میشود و فاصله طبقاتی و شکاف بهتدریج دارد از بین میرود، باز هم میتوانند سختیها را تحمل کنند. ما الان در لواسان ۱۲۰۰ ویلا داریم که بالای هزار میلیارد تومان قیمت دارند.
بن سلمان در کشور خود چه کاری انجام داد؟ او همه شاهزادههایی که میدانست رانت داشتهاند را در یک شب جمعآوری کرد و ۸۰۰ میلیارد دلار از پولهای آنها را مصادره کرد. مردم در عربستان دیدند که رانت منحل شده و به حاکمیت اعتماد کردند. در ایران چه کسی جرئت دارد این کار را انجام دهد؟ دولت باید این کار را انجام دهد و فرقی هم بین اقوام و آشنایان نگذارد. من نمیتوانم باور کنم تعدادی از مسئولین سابق از مسیر درست این سرمایه زیاد را کسب کردهاند. اگر جلوی این رانت را گرفتید و سرمایه آنها را به نفع انقلاب مصادره کردید، من بهعنوان کارگر حاضر هستم که با همین حقوق کم زندگی کنم. طبقه مستضعف تا زمانی که این اعتماد برای آنها ایجاد نشود، نمیتواند این تورمها را تحمل کند. از این سمت هم میفهمند که مجلس ۱۰۰ تا ماشین شاسیبلند گرفته و فکر آنها این است که ما الان برای انقلاب زیر فشار هستیم و نمایندگان خودشان را لو میدهند. اگر فشار روحی روانی مردم حل شود، فشار اقتصادی مقداری قابلتحملتر میشود.
مشکل دوم این است که کارگران، معلمان را در سرنوشت خودشان شریک نکردهایم. باید ساختار را بهگونهای طراحی بکنیم که نماینده کارگر در شورایعالی کار، در کنار وزیر کشور از حق خودشان دفاع کند.
مسئله خصوصیسازی بهعنوان یک تصمیم اقتصادی کلان که در دولتهای مختلف هم طبق اصل ۴۴ قانون اساسی بوده و به انواع و اقسام مختلف انجام شده است. به نظر شما این تصمیم کلان اقتصادی راهحل اقتصاد ایران است و ما را از بنبست خارج میکند؟
بله به نظر من این راهحل است ولی چگونگی انجام آن بسیار مهمتر است. بانکها از نظر من همه ورشکسته هستند ولی ورشکستگی خود را نشان نمیدهند. میگویند ما ملک و املاک داریم ولی واقعیت این است که این سرمایه نیست. فرض کنیم که به بانکها بگوییم مجبور هستید همه اموال خود را به قیمت روز بفروشید. آیا بانک منحل نمیشود؟ در دولت هم به همین شکل است و میگویند که ما باید امکانات و املاک دولتی را بفروشیم تا بتوانیم کار انجام بدهیم. اما اگر فروختید، تراز شما بههمریخته نمیشود؟ رؤسای سه قوه با هم میگویند که بوروکراسی اجازه نمیدهد ما بفروشیم. برای فروش هفتتپه، سازمان خصوصیسازی مزایده میگذارد. مثلاً ۵ نفر آدم شرکت میکند و یکی از آنها را بهعنوان برنده اعلام میکنند اما رئیس این سازمان آن را امضا نمیکند. به این دلیل که میترسد به او بگویند آن را ارزان فروختهاید. شما باید یک سامانه شفافیت ایجاد کنید و برای فروش یک مکان، اول جزئیات آن را ارائه بدهید، برآورد کارشناسی را اعلام کنید و در اختیار مردم قرار بدهید تا هر کس در هر جای دنیا در آن مزایده شرکت کند. یکی از کارشناسان زیر صفحه بنویسد که مثلاً قیمت چیزی نیست که کارشناس دادگستری اعلام کرده پس مشخص میشود که کارشناس دادگستری تبانی کرده و قیمت را پایینتر یا بالاتر از حد ممکن اعلام کرده است.
راهکار خصوصیسازی راهکار درستی است و در شرایطی که دولت در مخمصه است باید اموال را بفروشد و به زخم بودجه بزند اما چگونگی انجام آن غلط است.
یکی از مسئولیتها و کارشناسیهای جدی شما بحثهای محیط زیستی بوده است. اتفاقات محیط زیستی زیادی را ما در این چند سال اخیر تجربه کردهایم، به نظر شما مشکل اساسی محیط زیستی ایران چه چیزی است و آیا سازمان محیطزیست این مشکل را باید حل کند؟
مشکل بزرگ ایران آب، هوا و خاک است، اما حفاظت از این سه عنصر اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد. ما اگر یک فرد خارجی را معاون رئیسجمهور برای حفاظت از آبوخاک بکنیم و یک حقوق ارزانتر از افراد داخلی به او بدهیم، بهتر میتواند کار انجام دهد. زیرا که برای رزومه خودش هم خوب است. من فکر میکنم که اصلاحطلبان و اصولگرایان در تاریخ ایران، بزرگترین آسیبزنندگان به محیطزیست ایران هستند، چرا که هر دو جناح کسانی را به این منصب رساندهاند که حافظ منافع جناحشان باشند نه حافظ آبوهوا و خاک این کشور.
شما یک مدیر مستقل را در سازمان به کار بگیرید، بهشرط اینکه کسی به او زنگ نزند و دستور غیرقانونی ندهد. به بهترین نحو میتواند کار خود را انجام دهد.
ما در محیطزیستمان سالانه ۵ میلیون تن پسماند ویژه و خطرناک تولید میکنیم که یک بمب اتم پنهان است. این بمب میتواند همه مردم ایران را آلوده کند. زبالههای خانگی مثل طلا هستند و میتوان از آنها بهصورت بازیافت در محیط استفاده کرد اما پسماندهای پزشکی، عفونی و غیره بسیار خطرناک هستند. به همین دلیل است که مریضیها و سرطان زیاده شده است.
محیطزیست ایران باید اولویت اول حاکمیت باشد. اگر آب، هوا و خاک سالم باشد، خیلی از مشکلات این کشور حل خواهد شد. ما پنج رودخانه حفاظت شده در کل ایران داریم که یکی از آنها چالوس است. در سال ۱۳۵۵ در تصویر هوایی نشاندادهشده که وقتی آب این رودخانه به دریا میرسید، گل آلودگی دریا را از بین میبرد ولی در عکس هوایی سال ۱۳۹۵ سیاهی رودخانه وارد دریا میشود که نشاندهنده آلودگی آن نقطه است. بهترین راه برای حل مشکل محیطزیست بهکارگیری یک مدیر مستقل است که سالانه از او گزارش بخواهیم.
چند وقت پیش یک شکارچی خارجی چند هزار دلار پول داده بود و در یک منطقه حفاظت شده پلنگ شکار کرده بود. ما محیطبان را دستگیر کردیم و اعلام کردیم که به آن شکارچی هم ویزا داده نشود. چنین رانتهایی کشور را خراب میکند. در منطقهای حفاظت شده در لواسان، بنده چندین ویلای غیرقانونی را خراب کردم. فردای آن روز چندین نفر به من زنگ زدند که این ویلاها برای فلانی بوده که مقام بالا دارند. این مناطق برای آیندگان کشور است. اگر یک روز آمریکا با بمب شیمیایی به تهران حمله کند، باید منطقهای سالم و بکر و دستنخورده باشد که مردم را در آن جا اسکان بدهیم.
در مدیریت جریان نیروی انسانی در دستگاههای دولتی فکر میکنید چطور باید تغییر رقم زد؟ تحلیل شما نسبت به وضعیت نیروی انسانی نسبت به دستگاهها چه چیزی است و چه گزینشی در افراد باید صورت بگیرد که دولت با کارایی بیشتری مسئولیتهای خود را انجام دهد؟
در کشور ما کمبود یک کمیته انتصابات ملی احساس میشود. مثلاً این کمیته، سابقه و گزارشها مدیران را بررسی میکند. میگوید که برای مثال این مدیرکل در حال حاضر ۳۳ سال دارد و ۱۷ سال دیگر میتواند در این سمت ارتقا پیدا کند و هیچ دولت جدیدی حق ندارد او را عوض کند. اما الان با هر دولت جدید، تمام سمتها عوض میشوند. باید برنامههای مدیرکل را گزارش کنند و مثلاً دو سال بعد از او بپرسند که تا چه حد به برنامههای خود عمل کرده است، اگر نتوانسته بود او را بر کنار کنند، اگر هم عمل کرده بود که او را ارتقا بدهند. این اتفاق در ایران نیفتاده ولی هنوز دیر نشده است. این یکی از موضوعاتی است که باید نظر مردم را خواست و به سمت آن حرکت کرد.