۴ نکته درباره رفیق نیمه راه شدن اصلاحطلبان با روحانی
چرا فریادهای آقای حضرتی شنیده نشد؟!
آقای الیاس حضرتی در دفاع از استیضاح آقای کرباسیان در مجلس فریاد می زدکه" دستمان تنها به وزیر اقتصاد رسیده است واگرنه باید رئیس جمهور را استیضاح می کردیم..." اما این صدا با همه بلندی اش، به گوش ها نرسید و البته دلنشین هم نبود. اما چرا؟ چرا اصلاح طلب ها نمی توانند حساب شان را از امروز دولت جدا کنند؟
محسن مهدیان: آقای الیاس حضرتی در دفاع از استیضاح آقای کرباسیان در مجلس فریاد می زدکه" دستمان تنها به وزیر اقتصاد رسیده است واگرنه باید رئیس جمهور را استیضاح می کردیم..." اما این صدا با همه بلندی اش، به گوش ها نرسید و البته دلنشین هم نبود. اما چرا؟ چرا اصلاح طلب ها نمی توانند حساب شان را از امروز دولت جدا کنند؟ پاسخ خیلی روشن است.
یکم. این دولت تنها وتنها با حمایت همه جانبه و بلاشرط اصلاح طلب ها به قدرت رسیده است. همین جناب حضرتی در ایام انتخابات اعلام کرد که "تمام قد" در حمایت از روحانی هستیم؛ آنهم "بدون هرگونه شرطی". حافظه آقایان اگر کوتاه مدت است، البته حافظه رسانه ای کشور پاک شدنی نیست. بگذریم که همین آقای حضرتی چند ماه بعد و در شروع بروز چالش های اقتصادی، چون فکر نمی کرد یکروز کارد ها به استخوان برسد، اینطور گفت: " اصلاح طلب ها در سختی ها نیز در کنار دولتند" حالا چه اتفاقی افتاده است؟ بله امروز روز سختی است؛ بمانید و سفره تان را جدا نکنید.
دوم. ممکن است سوال شود که " حمایت کردیم؛ مثل خیلی ها. انتخابات ، انتخابات است. مگر اصولگراها از احمدی نژاد برائت نکردند؟" سوال دقیقی است. بله اصولگراها حق داشتند اعلام برائت کنند؛ چون احمدی نژاد نفاق داشت. ظاهر آنروزش را چه کسی تصور می کرد با چنین باطنی همراه باشد؟ طبیعی است که با گذشت زمان و روشن شدن حقیقت عقب نشستند. اما آقای روحانی چی؟ الحمدالله از ویژگی های ممتاز آقای روحانی این است که همین بوده و همین است. با همین شعارها و همین تیم و همین برنامه. همان روزها دلسوزان هشدار دادند این تیم و این برنامه و این راهبرد تهش چالش های تودرتوی سهمگین است. اما اصلاح طلب ها با چشم باز حمایت کردند؛ پس باید بایستند و همراهی کنند.
سوم. ممکن است مثل بسیاری از سلبریتی ها پشیمان شوند و سوال کنند که " خب قبول. آنروز اشتباه کردیم و امروز متوجه شدیم. نمی شود اعلام برائت کرد؟" پرسش درستی است. اما حرف نهائی اینست که در همین حرف نیز بی صداقتی است. امروز اگر از دولت اعلام برائت می کنند و رگ گردن شان در مجلس بیرون می زند، باز هم از درد مردم نیست؛ متوجه شدند که از این دولت آبی گرم نمی شود و دیگر حاضر نیست برای آنها هزینه دهد. حاضر نیست مطالبات حداکثری آنها را دنبال کند. نمونه اش سخنان آقای خاتمی و توصیه هایش به دولت؛ از رفع حصر گرفته تا آزادی زندانیان و غیره. همین امروز که آقای حضرتی در مجلس از درد مردم می گفت و حسابش را از دولت جدا می کرد، محمدصادق جوادی حصار عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در سرمقاله روزنامه اعتماد می نویسد که باید حسابمان را از دولت جدا کنیم چون آقای روحانی حرف ما را گوش نداده است. حالا به چه حرفی: عمل به وعده هایی مثل رفع حصر و افزایش آزادی های مدنی و رعایت گسترش حقوق شهروندی و غیره.. مشکلات مردم چنین فهرستی دارد؟ با این بهانه ها می خواهید حساب تان را از مردم جدا کنید؟ امروز هم صداقت ندارید.
چهارم. ممکن است گفته شود: " گذشته را که باختیم. باید برای انتخابات آینده فکری کرد..." بله. اگر این را بگویند صادقانه است. همین را بگویند.