سیدمحمد حسینی در برنامه "دست خط":
سند "مهندسی فرهنگی کشور" به بایگانی سپرده شد/ متأسفانه امثال شورجه و حاتمیکیا در سینما زیاد نیستند
سید محمد حسینی جزئیاتی از دوران وزارت خود را در گفتگو با محمد حسین رنجبران در برنامه "دست خط" بازگو کرد.
به گزارش « نسیم آنلاین » مشروح گفتگوی سید محمد حسینی با برنامه دست خط به شرح زیر است:
مهمان ارجمند این هفته ما یکی از چهره های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است که البته فعالیتهای خودش را با جهاد سازندگی شروع کرده است و در عرصۀ نظام و مراحل مختلفی را طی کرده است از جمله نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دورۀ را، پنجم یک دوره هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را ایشان تجربه کرده اند، اصالتاً اهل رفسنجان هستند، روحیه اهل تعامل و یک چهره همیشه باتبسمی دارد و از رفسنجانی هایی است که خانواده ایشان نمونه دموکراسی است و جناح های مختلف سیاسی را درون خودش جای داده است.
مجری: در این برنامه در خدمت دکتر «سیدمحمد حسینی» وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی هستیم. ما معمولاً از مسائل روز شروع می کنیم، چند روز پیش بود که رئیس سازمان سینمایی تغییر کرد و آقای حیدریان جایگزین آقای ایوبی شدند، با توجه به حواشی جشنواره فجر، چنین چیزی پیش بینی می شد؟
در آغاز راه وعدههای بسیاری داده شد به اهالی فرهنگ و هنر و سینماگران که حمایت های جدی از آنها صورت خواهد گرفت و یک رونقی را ما در این عرصه شاهد خواهیم بود، شورای عالی سینما که با حضور رئیس جمهور تشکیل می شد و به مشکلات این حوزه رسیدگی می کرد، در این مدت حتی یک بار هم تشکیل جلسه نداده و بعد هم اعلام کردند تعطیل است، در حالی که اگر ما بخواهیم روال عادی را طی کنیم باید برویم در دولت مصوبه بگیریم در مورد بعضی از حمایت ها و اقدامات، اما در شورای عالی سینما که همان نقش دولت را ایفا می کرد برای این حوزه، اکثریت خود سینماگران بودند اما در دولت یک وزیر فرهنگ است و 17،18 نفر وزرای دیگر که مشخص نیست همیشه همراهی بکنند با آن خواسته هایی که است؛
مجری: شورای عالی سینما که احمدی نژاد تشکیل می داد چه تصمیماتی گرفته می شد؟
به هر حال هم در زمینه سخت افزاری و هم نرم افزاری حمایتهایی که انجام می شد و بعد هم بیشتر از جهت محتوایی مهم بود که رفتیم به سمت و سویی که فیلمهای سینمایی و یا در حوزه تئاتر برخی کتابها آن اولویت هایی که باید لحاظ نشد، یعنی اینکه در حد طرح بحث های اجتماعی ولی داستانها و قصه های بی سر و ته، بدون قهرمان در همین جشنواره من برخی از فیلمها را دیدم واقعاً آدم تاسف می خورد از اینکه عمرش را هدر داده است و چیزی عاید او نشده است، مردم توقع دارند هنر به آنها ایده ای بدهد، پیشنهاد بدهد یک تحولی، یک فکری و اندیشه ای، به هر حال یک استفاده ای بکنند؛
مجری: البته در دوره وزارت شما چنین فیلم هایی هم بود؛
اصلاً قابل مقایسه با این نبود یعنی اولویت هایی که ما داشتیم مخصوصاً در جاهایی که خود ما ورود می کردیم و سرمایه گذاری می کردیم خیلی شرایط بهتر بود، الان حدود 80 درصد فیلمها رفته است به سمت فیلم های اجتماعی و فیلم هایی که به تعبیر خودشان واقعیت های اجتماعی را نشان می دهد اما هیچ نقطه امیدی که نشان بدهد، کمتر است و اگر نبود چند فیلمی که نهادهای دیگر ساختند، نهادهای انقلابی مانند حوزه هنری و انجمن دفاع مقدس و اینها، واقعاً خیلی سینمای ما آسیب می دید، البته من این تغییرات را خیلی صرفاً بحث هنری، فرهنگی و سینمایی قلمداد نمی کنم، چه تغییر وزیر فرهنگ و چه سازمان سینمایی؛
مجری: یعنی چگونه قلمداد می کنید؟
یعنی وقتی که یک نارضایتی در اهالی فرهنگ و هنر ایجاد شده است گاهی اوقات این تغییرات می تواند برای آینده از جهت سیاسی مفید باشد برای دولت که اعلام کنند بله ما هم حرف شما را شنیدیم، تغییرات را می دهیم و وضع بهتری خواهد شد، چون افراد جدید بالاخره تا یک مدتی دلبستگی به آنها وجود دارد که اینها کاری بکنند و اقدام بکنند و این می تواند با نگاه سیاسی این کارها انجام شده باشد.
مجری: با همه انتقاداتی هم که شما داشتید من خیلی متخصص در سینما نیستم ولی همین مقدار که مطالعه داشتم در این مدت فروش سینماها فروش قابل توجهی بوده یعنی رشد خوبی داشته است.
بله در یک مقطعی به هر حال شرایط بهتری بوده، اما معنایش این نیست که آن مضامین همه مضامینِ اولویت داری باشد یا اینکه گفته شد، سینمای امید واقعاً بسیاری از این فیلم ها به جز یاس و ناامیدی در آنها اثر دیگری وجود ندارد.
ـ به نظر آقای حسینی مهمترین معضلات فرهنگی ما چه چیزهایی هستند؟
اگر به اختصار بخواهیم بگوییم همین که فرهنگ اهمیت و اولویت مسئولین اجرایی کشور نیست، در خیلی از دولتها اینگونه بوده است، یعنی اینکه فرهنگ را آنگونه که رهبر فرزانه انقلاب به آن اهتمام دارند، دیگران این اهمیت را نمی دهند، حتی اخیراً فرمودند اگر ما بحث جنگ اقتصادی را مطرح می کنیم به خاطر شرایط و اقتضائات فعلی است، اما در درازمدت مساله فرهنگ است، در هفته دولت فرمودند که هم از جهت عملیات و اقدامات آفندی فرهنگی و هم پدافندی، در هر دو زمینه ضعف وجود دارد که باید یک تحرک و پویایی بیشتری را ما شاهد باشیم، بخشی از اینها برمی گردد به مدیریت و بخشی هم به خود هنرمندان؛
مجری: گفتید در اکثر دولتها فرهنگ اولویت نبوده است، چرا این اتفاق می افتد؟
به خاطر مسائل اقتصادی که همیشه اهمیت داشته و باید هم به آنها می پرداختند و یک بخشی هم برمی گردد به خود مردم، یعنی مطالبه جدی مردم از کاندیداها، نمایندگانشان و شوراها مسائل فرهنگی نبوده است، واقعا باید در این زمینه کار شود، تبیین شود و لذا کنار ...؛ البته ما در دولت دهم بعد از صحبتی که مقام معظم رهبری داشتند در اینکه باید از فرهنگ مظلومیت زدایی شود، سفرهای دور سوم را اختصاص دادیم به فرهنگ و هنر و در آن دوره ما شاهد یک تحرکی بودیم که بعد برخورد کرد با مسائل تحریم ها و مشکلات اقتصادی و آنگونه که انتظار داشتیم در همه حوزه ها آن اهداف تحقق پیدا نکرد؛
مجری: الان یک مغز متفکری داریم که مسائل فرهنگی کشور را رصد بکند مانند یک دماسنج دمای هر لحظه فرهنگ کشور را داشته باشد و براساس آن برنامه ریزی بکند، خیلی می گویند شورای عالی انقلاب فرهنگی ولی همین خیلی هم می گویند شورای عالی انقلاب فرهنگی خیلی در این زمینه موفق نبوده است؟
توقع همین بوده است که شورای انقلاب فرهنگی یک قرارگاه فرماندهی فرهنگ کشور باشد، هم اسناد بالادستی را تصویب کند که البته در بعضی از زمینه ها این کار را کرده است مانند نقشه مهندسی فرهنگی کشور که متاسفانه به بایگانی سپرده شده است ولی شورای انقلاب کار تدوین را انجام داد، مرحله بعدی بحث نظارت است، شورای انقلاب فرهنگی باید نظارت را داشته باشد، اگر مصوبه ای دارد زحمتی می کشد، مثلا ضوابط نشر کتاب، شورای انقلاب فرهنگی آن را تصویب می کند، بعد باید ببیند آیا این اجرایی می شود یا نمی شود، سازوکار مناسب شاید درنظر گرفته نشده است، رئیس جمهور رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است، وقتی شما بخواهید از نهادهای و موسسات زیرمجموعه دولت سؤال کنید و بحث کنید، گاهی اوقات ملاحظاتی وجود دارد و آنطور که باید و شاید نیست، شورای انقلاب فرهنگی حتی قدرت اینکه یک وزیر را استیضاح کند ندارد و در قانون پیش بینی نشده است اما شورای شهر می تواند شهردار را استیضاح کند، من فکر می کنم ما در بحث نظارت ضعیف هستیم یعنی هم در اجرا ضعیف هستیم، نهادهای مختلف و بعد از آن در نظارت.
مجری: اشاره کردید به نقشه مهندسی فرهنگی که اواخر دولت دهم بود که به تصویب رسید، اولاً این نقشه مهندسی فرهنگی چه می گوید و چرا الان بایگانی شده است؟
وقتی در سال 85 خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم با روسای دانشگاهها، آن زمان ما در وزارت علوم بودیم، فرمودند باید نقشه جامع علمی کشور تدوین شود، این کار انجام شد در بحث فرهنگ هم بحث نقشه مهندسی فرهنگی مطرح شد و لذا این نقشه تدوین شد و یکسری راهبردهای کلانی مطرح شد، یعنی 13 راهبرد کلان، اگر ما بحث هنر را داریم، بحث رسانه ها را داریم، بحث فضای مجازی را داریم، بحث جمعیت داریم، مسائل مختلفی که الان وجود دارد، برای تک تک آنها راهبردهای ملی و اقدامات ملی درنظر گرفته شد، واقعا اگر این عملیاتی و اجرایی می شد خیلی می توانست کمک کند، مثلاً بحث تحکیم خانواده، یک مساله مهمی است، بحث سبک زندگی اسلامی و ایرانی، متاسفانه آن ستادی که راهبری این کار را به عهده داشت، این شکل نگرفت ولی سطحش را خواستند ببرند که رئیس جمهور در راس این ستاد باشد و این کار پیگیری شود ولی متاسفانه اقدام عملیاتی صورت نگرفت.
بعضی ها می گفتند ضعف هایی در آن وجود دارد، بالاخره معلوم است هر نقشه ای و هر سندی ممکن است اشکالاتی داشته باشد کسی نمی خواهد بگوید اینها دیگر وحی است و تردیدی در آن نیست، اما همین اگر اجرا می شد قطعاً خیلی می توانست کمک کند، مشکل ما این است که ما خیلی حرفهای زیبا و خوب را می نویسیم، مکتوب می کنیم، اما در حد همان روی کاغذ باقی می ماند، مانند بعضی از قراردادها که روی کاغذ باقی می ماند؛
مجری: ضعف هایش را قبول دارید؟
ضعف ها چیز مشهودی نیست، شاید می شد بهتر از اینها باشد ولی باید بیاید در جلسه شورای انقلاب فرهنگی تصویب شود، حالا یک چیزی ممکن است تصویب نشود، بحث ما این بود که ما این را باید شروع می کردیم، اقدام می کردیم بعد اگر ضعفی وجود داشت می شد آن را تصحیح کرد، بالاخره از اختیارات شورای انقلاب فرهنگی است.
مجری: جایی نیست که نظارت بکند و بگوید چرا مثلاً این انجام نشده است؟
خود شورای انقلاب فرهنگی باید این کار را بکند که آن سازوکار نظارتی مستحکمی در آن پیش بینی نشده و مجلس هم متاسفانه ورود نمی کند، در حالی که به نظرم مجلس می تواند ورود بکند، یعنی همانطور که در مورد مصوبات خود مجلس که قانون است، ورود پیدا می کند، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در حکم قانون است، اگر جایی اجرا نشد آنها می توانند از وزیر مربوطه سوال کنند که چه شد.
مجری: بعضی ها معتقدند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تقریباً یک سهم 30 درصدی دارد در عرصه فرهنگ به خاطر اینکه نهایتاً 30، 40 درصد بودجه فرهنگی کل کشور را برای خودش می گیرد و نهادهای دیگر فرهنگی که شاید زیرمجموعه دولت هم نیستند آنها بودجه بیشتری می گیرند و آنها باید پاسخگو باشند، ما همه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پاسخ می خواهیم، این را قبول دارید؟
اینکه از مهدکودک، دبستان و دبیرستان و دانشگاه و ارکان های مختلف کشور همه باید کار فرهنگی بکند، حوزه علمیه، مساجد، نمازجمعه ها، تردیدی در این نیست و اگر واقعاً رخوتی وجود دارد و کم کاری وجود دارد، کارهای ایجابیِ ارزشمند صورت نمی گیرد، اگر ما تولیدات فاخر نداریم بله همه باید جواب بدهند از بخش فرهنگی شهرداری ها در سراسر کشور بگیرید تا بسیج و سپاه و نهادهایی که کار فرهنگی می کنند، در این تردیدی نیست اما یک مغلطه هم گاهی اوقات انجام می شود، می آیند بودجه وزارت فرهنگ را با دستگاه های دیگر مقایسه می کنند بعد می گویند چرا باید وزارت فرهنگ باید جوابگو باشد؟ وزارت فرهنگ از این جهت پاسخگو است که گلوگاه ها در اختیار وزارت فرهنگ است، لذا به خاطر اینکه این اختیارات را به آن دادند، توقعات بیشتری است، بله ممکن است در جهت ایجابی بگوید من بودجه کافی ندارم ما هم بعضی اوقات می خواستیم کارهای بزرگی انجام بدهیم ولی برمی خوردیم با مشکلات و کمبود مسائل مالی انجام نمی شد، اما اگر ما دیدیم در جایی نظارت درست انجام نمی شود قطعاً تنها دستگاهی که باید پاسخگو باشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
مجری: آقای حسینی در عرصه فرهنگ مافیا داریم؟
چه عرض کنم ولی بالاخره در هر حوزه ای باندهایی شکل می گیرد و اینها با هم ارتباطاتی دارند، تاثیرگذاری دارند، مثلا ما در حوزۀ فرهنگ و هنر، از قبل از انقلاب گروه ها، جریانات فکری وجود داشتند، چه بسا بعضی از اینها بعد از انقلاب، ارتباطاتشان را با هم داشتند ولو در یک چهرۀ جدیدی، بعضی ها مثلا افکار توده ای داشتند قبل از انقلاب در برخی از حوزه هایی که در فرهنگ و هنر است، وقتی که برخی در قدرت قرار می گیرند سعی می کنند آن اعوان و انصار خودشان را، آن همفکران خودشان را تقویت بکنند، و کمتر بها بدهند به دیگران، گاهی اوقات بایکوت می کنند، مثلا در جشنواره ها، خود داوران نقش آفرین هستند، بستگی دارد ما چه تیمی را به عنوان داور قرار بدهیم.
می خواهم بگویم اینطور نیست که ما بگوییم نه هیچ مساله ای نیست هر کسی دارد پراکنده برای خودش کار می کند، نه ارتباطاتی وجود دارد و قطعاً این تاثیرگذار است در حوزه فرهنگ و هنر و حتی در مسائل سیاسی روز، برخی دولتها سعی می کنند از هنرمندان استفاده ابزاری بکنند و گاهی اوقات هم هنرمندان با آنها همراهی می کنند و متقابلاً وقتی آنها به قدرت رسیدند به آن طیفی که از آنها حمایت کردند، بهای بیشتری می دهند.
مجری: پس وجود دارد؟
دیگر، حالا بستگی دارد چگونه معنا کنیم [می خندد]
مجری: شما یک جایی گفته بودید نیاز به سرمایه گذاری در دیپلماسی فرهنگی داریم، یعنی چه؟
من چون خودم یک دوره رایزن فرهنگی هم بود خارج از کشور.
مجری: در کنیا؟
بله، بعد هم در دوره ای که ما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودیم، هفته های فرهنگی متعددی را در کشورهای مختلف مثلا در کشورهای همسایه، در قطر، در تاجیکستان، آذربایجان در جاهای مختلف برگزار کردیم و دیدم چقدر پیامدهای مثبتی دارد، یعنی حتی ما گاهی اوقات روابط سیاسی مان رابطه خوبی نبود اما وقتی ما با مقولۀ فرهنگ وارد می شدیم گارد دولتها باز می شد، من فکر می کنم آن بهای لازم را ما گاهی اوقات نمی دهیم البته الان بیش از 60 رایزن فرهنگی داریم یعنی با دنیا و کشورهای دنیا رابطه فرهنگی داریم ولی این کافی نیست باید بیاییم حضور پررنگ داشته باشیم؛ ما وقتی هفته فرهنگی در ترکیه داشتیم با اینکه روی مساله داعش اختلاف نظر بود، ولی خیلی استقبال کردند، هم مردم و هم مسئولین و هم صدا و سیمای آنجا، بعد به گونه ای شد که اینها پایان کار به ما گفتند چرا شما هفته فرهنگی می گذارید؟ بیایید سال فرهنگی بگذاریم یعنی پیشنهاد خود ترکیه بود.
در خیلی از جاهای دیگر همین سریال هایی که صدا و سیما ساخته است در بعضی از کشورها کاملاً شناخته شده بود، در همین ترکیه با وزیر فرهنگ که داشتیم از نمایشگاه بازدید می کردیم، وقتی رسیدیم به یک پوستری من یک لحظه مکث کردم که توضیح بدهم این چیست، دیدم قبل از من او گفت این سریال یوسف پیامبر است، یعنی مشخص شد این سریال را دیده است.
مجری: چه شد سال 88 وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شدید؟
من در پیام نور و وزارت علوم مشغول کار بودم، یک پیشنهادی دادند یعنی برای من یک نامه ای آمد که برای سه وزارتخانه یکی وزارت علوم، یکی وزارت فرهنگ و یکی هم وزارت آموزش و پرورش که ما برنامه بنویسیم که ما برای وزارت آموزش و پرورش ننوشتیم، چون من واقعا کار نکردم در وزارت آموزش و پرورش ولی برای وزارت علوم یک برنامه ای تدوین کردیم یک برنامه هم برای وزارت فرهنگ و به هر حال در نهایت به این جمع بندی رسیدند؛ البته بگویم من همان زمان با برخی از شخصیت های فرهنگی شناخته شده کشور که مشورت می کردم، خیلی از آنها می گفتند شما 3 ماه بیشتر نمی توانید دوام بیاورید به خاطر سختیِ کار فرهنگی و توقعات و انتظارات فراوانی که وجود دارد و بعد هم می گفتند بالاخره یک زاویه هایی ایجاد شده است، در نوع نگاه دست اندرکاران و شاید این با مشکلات مواجه شود بعد هم در وزارت فرهنگ علاوه بر سینما و تئاتر یک دستگاه ها و سازمان هایی وجود دارد که فقط دولت در آن دخیل نیست و آنجا فکر می کردند یک نوع دوگانگی پیش بیاید که الحمدلله به یاری خداوند و با صبر و حلم و بردباری که وجود داشت این مسائل به خوبی پیش رفت.
مجری: بعضی ها می گویند آقای احمدی نژاد یکی از دلایلی که شما را انتخاب کرد به خاطر این بود که آقای حسینی آدم اهل تعاملی است و حرف گوش می کند بخصوص بعد از قضیه وزیر قبلی که پیش آمده بود، آیا این را قبول دارید؟
ببینید در اینکه بنای ما بر تعامل است، ارتباط و دوستی است و صداق است، اما معنایش این نیست که ما در جایی که لازم باشد موضع قاطعی نداشته باشیم، من در همان مجلس پنجم که بودم بالاخره وقتی بحث استیضاح مطرح شد و من به این جمع بندی رسیدم که باید استیضاح بکنم، خیلی افراد باورشان نمی شد و توقع نداشتند می گفتند شما مثلا اینطور محکم آمدید در میدان؟! گفتم به هر حال یک جایی باید واقعاً موضع قاطع گرفت، در همین وزارت فرهنگ هم گاهی اوقات اختلاف دیدگاه هایی مطرح می شد، ما یک اقدامی انجام می دادیم بعد ممکن بود مورد سوال واقع شویم؛
مجری: مثلاً؟
مثلا فرض کنید در برخی فعالیت ها و اقدامات من موردی نمی گویم، مثلاً در تعامل با برخی از گروه ها و اصناف اتفاقاتی رخ می داد، بعد سوال می شد که مثلاً شما برای چه اینطور موضع گرفتید؟ یا گاهی اوقات در حضور خود هنرمندان مثلاً نقدهایی صورت می گرفت؛ چون ما تشخیص می دادیم عمل می کردیم، البته سعی می کردیم با کمترین تنش باشد، یک جاهایی ممکن است از حیطۀ اختیارات ما خارج باشد، آن مساله دیگری است، بعد هم در دوره ای که ما بودیم؛
مجری: از حیطه اختیارات ما خارج بود یعنی چه؟
مثلاً فرض کنید ممکن است از کانال میراث فرهنگی یک تصمیمی گرفته می شد یا با هنرمندان یک برنامه ریزی ای می شد؛
مجری: با هنرمندان چگونه برنامه ریزی می کردند که شما مطلع نمی شدید؟
ممکن است فردی می رفتند با یک هنرمندی نشست و برخاست می کردند یا دعوت می کردند، میراث فرهنگی هم یک اختیاراتی دارد و می تواند، درست است که بیشتر در مقولۀ صنایع دستی و گردشگری است؛
مجری: آن بنده خدایی که قبلاً میراث فرهنگی بود بعد رفت دفتر رئیس جمهور و آدم موثری بود دائم با هنرمندان می نشست و بلند می شد، از طریق شما نبود، یا سفر حج آنها را می فرستاد؟
بالاخره ما جوابگویی نداشتیم، البته سفر حج را معمولاً از کانال خود وزارت فرهنگ و سازمان حج بود و معرفی می کردند، اما اینکه مثلا فرض کنید برای نوروز می خواست برنامه برگزار شود، خود میراث فرهنگی عهده دار می شد، ما اصلاً ورود پیدا نمی کردیم وقتی ما ورود پیدا نمی کردیم، جوابگو هم نبودیم و نباید ما هم پاسخگو باشیم، بله ممکن است مردم همۀ اینها را یکپارچه می دیدند حتی علما و ائمه جمعه که ما دیدن آنها می رفتیم، ولی برای آنها توضیح می دادیم، ما مثلاً در دیدار با بعضی از مراجع نجف، حتی بالاخره باید جوابگوی صدا و سیما هم باشیم [می خندد] یعنی اینطور نبود که تفکیک بکنند ما هم تا آنجایی که به حق بود دفاع می کردیم و صحبت می کردیم؛ اما یک جاهایی بود که واقعاً در حیطۀ اختیار ما نبود، ما هم نمی خواستیم یک تنشی و یک درگیری ایجاد بکنیم سعی می کردیم تعامل داشته باشیم اما آن خط قرمزها، آن ضوابط و معیارها هم مدنظر باشد، فرض کنید یک خواننده ای از لس آنجلس آمده بود و اصرار داشتند بلافاصله مجوز داده شود، ما می گفتیم باید روالش را طی بکند؛
مجری: مانند حبیب؟
حالا افراد مختلف، از این نمونه ها پیش می آمد که ممکن است گاهی اوقات یک اِعمال فشارهایی می شد ولی بنای ما بر این بود که باید ما ضوابط را درنظر بگیریم، اینطور نباشد که اینها را نادیده بگیریم، در عین حال که بنا ما بر جذب حداکثری بود، همانطور که می دانید ما در شرایط سختی وارد کار شدیم، یعنی در دوره 88 یک عده ای اصلاً قهر کرده بودند نه اینکه با بنده یا وزارت فرهنگ، اصلاً با دولت و مسیرشان کلاً با انقلاب شاید متفاوت شده بود، جذب اینها و بکارگیری مجدد اینها که دوباره بیایند کار دشواری بود، بنای ما هم بر تعامل بود، حتی گاهی اوقات مورد اعتراض قرار میگرفتیم که اینها در فتنه فعال بودند شما به اینها جایزه می دهید! گفتیم به هر حال اینها هنرمند بودند و تحت تاثیر فضا و جو و عواطف و احساسات یک موضعی گرفتند، واقعاً بعضی از آنها به ما می گفتند، مراجعه می کردند و می گفتند در آن شرایط و فضا ما یک مصاحبه ای کردیم و چیزی گفتیم؛
مجری: خودشان می گفتند؟
بله ما کارگردانی داشتیم که ممنوع الخروج شده بود مثلا می خواست برود خارج از کشور، بعد می گفت ایراد گرفتند، ما گفتیم شما آن زمان احساساتی شدید و یک چیزی گفتید الان عاقلانه و خردمندانه یک موضعِ ایجابی بگیرید، حالا نمی خواهیم اظهار ندامت بکنید، نه شما به نوعی بالاخره بهرهمند شدید از این امکانات و فرصتهایی که در نظام اسلامی بوده، الان به نوعی حمایت کنید، نمی خواهیم بیایید به نوعی مجیزگوی دولت باشید یا نظام باشید، اما از مواضعی که خودتان تایید می کنید اینها تند بوده، رادیکال بوده و نادرست بوده را تصحیح کنید.
مجری: اینکه می گویند معاونان اصلی شما را خود دولت انتخاب می کرد درست است، سازمان سینمایی شما که آقای صفار قبول نکرده بودند؟
نه ببینید همۀ دولتها تقریباً آنطور که ما اطلاع داریم در مورد معاونین وزیر با رئیس جمهور مشورت می کنند، شاید کمتر دولتی باشد که بگوییم رئیس جمهورش کاری ندارد، بالاخره روسای جمهور یک حساسیت هایی دارند و می خواهند بدانند چه کسانی به کار گرفته می شوند، این مشورتها وجود داشت، اما اینکه بگوییم وزیر مسلوب الاختیار باشد، نه چنین چیزی نیست.
مجری: یعنی آقای شمقدری هم به انتخاب خودتان بود؟
ایشان هم به عنوان یکی از گزینهها مطرح بود، شاید اولویت نبود، نفر اول نبود، ما چون در صدا و سیما کار کرده بودیم، بیشتر دوستان صدا و سیمایی را بیشتر می شناختیم اما وقتی میدیدیم اگر ایشان باشد رئیس جمهور هم حمایت بیشتری خواهد کرد، ولی معنایش این نیست که هر فعالیتی معاونین انجام می دادند در یک وزارتخانه عریض و طویلی مانند ارشاد بگوییم همه موارد مورد تایید است، نه گاهی اوقات اشکال و ضعف هایی هم وجود داشت و نقدهایی صورت می گرفت.
مجری: یک اشاره ای کردید به رابطه مراجع با دولت، رابطه مراجع با دولت خوب نبود؟
در دولت دهم وقتی خانم دکتر دستجری را به عنوان وزیر بهداشت قرار دادند، برخی از مراجع به صراحت گفته بودند ما این امر مخالف هستیم و گفته بودند شما را به عنوان فرد حقیقی قبول داریم ولی به عنوان فرد حقوقی مثلا وزیر هستید اینجا ارتباطات نباشد؛ که البته ما با همان مرجع عالیقدری که این صحبت را کرده بودند بعداً ملاقات کردیم ولی به هر حال یک سردی وجود داشت، گاهی اوقات نقد خود ما هم این بود که باید ارتباطات ما مستحکم تر و قویتر باشد.
مجری: قبول داشتید که ارتباط یک مقدار کمرنگ شده است؟
بله؛
مجری: گیر کار کجا بود؟
به هر حال یک ضعفی بود، یعنی برخی تصور می کردند چون ما با ولی فقیه، با رهبری نظام مرتبط هستیم شاید دیگر ضرورت ندارد خیلی با علما و بزرگان دیگر بخواهیم مشورت کنیم، در حالی که توصیه خود مقام معظم رهبری این بود که شما باید ارتباطتان را با مراجع حفظ کنید.
مجری: پس همه هم به وزیر بهداشت که زن بود برنمی گشت؛
می خواهم بگویم این یک مورد بود، مثلا یکی از علما این را گفته بود البته این را هم پسرش می گفت نمی دانم واقعاً خود آن مرجع این نظر را داشت من با خود ایشان صحبت نکردم؛
مجری: به خاطر یکسری از این نظرات بود که اواخر دولت می گفتند بعد از برکناری خانم دستجردی نوبت شما بوده است؟
حالا یک زمزمه هایی بود جانشین من هم گاهی اوقات تعیین می شد ولی من همیشه آمادگی داشتیم بالاخره هر لحظه بگویند من ادامه ندهم؛
مجری: کجا به بحران رسیده بود، سر چه مساله ای به بحران رسیده بود که چنین برداشتی هم خودتان می کردید؟
به هر حال یک اختلاف نظرهایی وجود، ما فکر می کردیم نباید نگاه ما نگاه ابزاری و سیاسی باشد، صرفاً ما بحث رای را داشته باشیم به خاطر اینکه می خواهیم جلب آرا بکنیم، آن ضوابط را نادیده بگیریم ما فکر می کردیم واقعاً باید وظیفه نظارتی خودمان را به خوبی انجام بدهیم، گاهی اوقات در این مسائل اختلاف پیش آمد.
مجری: آشنایی شما با آقای احمدی نژاد از سال 84 شروع شده بود؟
نه، از زمانی که من نماینده مجلس بودم، آشنایی وجود داشت بعد از مجلس بیشتر شد، بعد از مجلس یک نشریه ای به نام «جام» در جامعه اسلامی مهندسین منتشر می شد، گاهی اوقات پنجشنبه ها می رفتیم و آنجا هر کسی یک مطلبی می نوشت، یکی فرهنگی، یکی اقتصادی، یکی سیاسی و آقای احمدی نژاد و ثمره هاشمی هم در آن برنامه ها شرکت می کردند و با هم آشنا بودیم و بعد من وقتی در صدا و سیما بودم با آقای ثمره همکار بودیم، ایشان هم ارتباطاتی داشتند و زمانی هم که به عنوان شهردار رفتند شهرداری تهران، دعوت کردند که برویم در شهرداری ولی من نرفتم، گفتم شاید خیلی ضرورت ندارد من در شهرداری باشم.
مجری: در انتخابات سال 84 از احمدی نژاد حمایت کردید؟
نه، سال 84 من تابع شورای هماهنگی نیروی های انقلاب بودم؛
مجری: یعنی آقای لاریجانی؛
بله، بالاخره شناخت بیشتری از ایشان داشتم و با ایشان که در صدا و سیما بودیم فکر می کردیم در آن مقطع ایشان می تواند کشور را مدیریت کند مخصوصاً در داستان دوم خرداد و ماجراهایی که بود و فشارهایی که به صدا و سیما بود، ایشان مواضع قاطع، جدی و انقلابی داشتند، لذا فکر می کردیم باید آن هماهنگی هم باشد و تفرقه نباشد و همه از کاندیدای شورای هماهنگی حمایت کنند، البته در مرحله دوم به آقای احمدی نژاد رای دادم؛
مجری: یعنی سمت همشهری شهره و قَدَرتان آقای... (هاشمی رفسنجانی)
بالاخره ما به ایشان نقد داشتیم، با همۀ خدمات و جایگاهی که ایشان داشتند، اما نقدهای جدی هم به ایشان داشتیم، حتی از دورِ دوم انتخابات سال 72 به فرد دیگری رای دادیم.
مجری: به آقای توکلی رای دادید؟
بله، آن زمان بالاخره [می خندد] برحسب اقتضائات زمان.
مجری: بالاخره شما رئیس حوزه ریاست بودید زمان آقای دکتر لاریجانی، یک اشاراتی هم در مورد بالاخره آن زمان دولت اصلاحات بود و درگیری های خاصی که آقای لاریجانی داشتند، آقای لاریجانی آن زمان با آقای لاریجانی الان، تفاوت کرده است؟
به هر حال به نظر می رسد یک تغییراتی صورت گرفته است، یعنی اینطور نیست که ما بگوییم هیچ اتفاقی نیفتاده است، آن زمان ایشان در مقابل اصلاح طلبان موضعِ خیلی قاطعی داشتند و جدی، من یادم است همان داستان صحنه هایی که نشان داده شد از کنفرانس برلین خیلی ضربه وارد کرد به اصلاح طلبان در آن دوران و ماهیت برخی از این افرادی که حمایت می کردند از آن جریان، نشان داده شده و قطعاً فشارهای بسیاری بر روی آقای لاریجانی در آن مقطع وارد می شد، یا در مسائل دیگر، تحقیق و تفحصی که اینها در مجلس ششم از صدا و سیما داشتند و سخت گیری هایی که می کردند، ایشان هم قاطع ایستادند در مقابل آن جریانی که وجود داشت، به هر حال ایشان در ولایتمداری شان هیچ تردیدی نیست، در اینکه خدمات ارزنده ای که در صدا و سیما، در مجلس، در مقاطع مختلف انجام دادند.
به هر حال الان اصولگرایان طیف های مختلفی شده اند؛ یعنی با هم یکسان نیستند و همه یک طور فکر نمی کنند و نگرش های مختلفی وجود دارد و شاید هدف در خیلی موارد یکی باشد، اما روش هایی که به کار گرفته می شود، این روش ها با هم متفاوت است.
مجری: برادر شما آقا سید حمید 3 سال از شما بزرگتر هستند؟
بله.
مجری: چندمین برادر هستند؟
ایشان سوم است، برادر بزرگ من سیداحمد، برادر دوم سیدمحمود است که در دانشگاه شهید بهشتی است و گرایش های چپ دارد به قول من [می خندد]
مجری: سیدحمید هم داماد خواهر آیت الله هاشمیان است؟
بله.
مجری: یعنی مرحوم آقای هاشمیان؟
بله.
مجری: از آقای هاشمیان هم خیلی تعریف می کنند، آدم شوخ طبع؛
بله یک کشکولی می شود از مطالبی که درباره ایشان است جمع آوری شود خیلی نکات خوبی است.
مجری: خاطره ای از آقای هاشمیان دارد؟
بالاخره در نیمه شعبان سال 57 که دوران انقلاب بود، ما یک نمایشنامه ای را داشتیم در مسجد جامع اجرا می کردیم، قبل از نمایشنامه ایشان سخنران بود و مردم واقعا بیشتر برای نمایشنامه آمده بودند اما ایشان ان شب دو ساعت سخنرانی کردند و همیشه سخنرانی هایشان طولانی بود، هر خطبه نمازشان یک ساعت طول می کشید و آنجا با صراحت ایشان دربارۀ رژیم پهلوی، جنایات شاه خیلی قاطع و شفاف صحبت کرد، شاید در آن زمان در نوع خودش کم نظیر بود اگر نگوییم بی نظیر بود و بعد از نمایشنامه هم تظاهرات گسترده مردم در همان شب انجام شد و اولین شهید رفسنجان، شهید انصاری در آن شب به شهادت رسید که از دوستان من بود و همدوره مدرسه و دبیرستان من بود و با هم بودیم.
مجری: یکی دیگر از برادرهای شما داماد مرحوم آیت الله خلخالی هستند؟
بله. سیدمحمود که در دانشگاه شهید بهشتی هستند، چون که قبل از انقلاب آیت الله خلخالی در رفسنجان تبعید بودند و حتی در آن مدت کوتاهی هم که بودند نماز جمعه هم می آمدند و نماز می خواندند با یک عصایی که البته قبل از چهلم شهدای تبریز، ایشان را از رفسنجان بردند و چون خانواده ایشان در رفسنجان بودند این آشنایی ها صورت گرفت و بعد از انقلاب این وصلت انجام شد.
مجری: از آقای خلخالی خاطره ای ندارید؟
در دفاع از امام خیلی جدی بودند، بعد از انقلاب هم مشخص بود، نه ما به مجلس ایشان می رفتیم و رفت و آمد داشتیم.
مجری: آقا سیدحمید گفتند اکثر خانواده ما مشی اصلاح طلبی و اعتدالی دارند جز آقا سیدمحمد، آن هم گفتند از اثرات دانشگاه امام صادق است، شما از نخستین دانشجویان دانشگاه امام صادق هستید؟
من سال 61 به دانشگاه امام صادق آمدم یعنی اولین دوره بودیم؛
مجری: یعنی اولین دوره ای که آقای مهدوی تاسیس کرد؟
بله، از دوره اول و جزء اولین فارغ التحصیلان آنجا هستیم.
مجری: شما چه سالی ازدواج کردید؟
سال 64.
مجری: چطور آشنا شدید؟
ما بالاخره همسایه بودیم در یک منطقه و محله بودیم و از دوران کودکی آشیخ عباس پورمحمدی را می شناختیم و یک چهرۀ موجه و یک روحانی فعال، مبارز و انقلابی بود و مرتب رفت و آمد داشتیم، این بود که کاملاً همدیگر را می شناختیم.
مجری: مهریه چقدر بود؟
14 سکه.
مجری: خطبه را حاج آقا پورمحمدی خواندند؟
بله ایشان خواندند.
مجری: خانواده شما هم مانند خانواده پدر از لحاظ تفکرات سیاسی متکثر هستند؟
نه ما یکپارچه هستیم.
مجری: یعنی همه سمت شما هستند؟
بله.
مجری: پدر بزرگوار شما بینش سیاسی خاصی داشتند؟ در انقلاب بودند؟
بله ایشان در دوران انقلاب دستگیر هم شدند، یک شب که ما خواب بودیم ساواکی ها ریختند داخل منزل، البته ما خودمان را به خواب زده بودیم، بیدار نشدیم که دیگر با ما کاری نداشته باشند، چون منزل ما همیشه مرکز توزیعِ اعلامیه و برگزاری نمایشگاه ها بود، حتی گاهی اوقات ما یک دست نوشته هایی داشتیم که مثلاً شعارها را می نوشتیم، فردا در بین جمعیت توزیع می کردیم که البته گشتند و خیلی از چیزها را با خودشان بردند و پدر ما را هم دستگیر کردند و با جمع 20 نفره دیگری به کرمان بردند که بعد ما یک تعدادی از رفسنجانی ها رفتیم کرمان تحصن کردیم، تا بالاخره اینها را آزاد کردند.
مجری: قبل از سال 57 بود؟
بله.
مجری: مادرتان چطور هستند در قید حیات هستند؟
بله.
مجری: شنیدیم شما در دوران وزارت تان از معدود کسانی بودید که کاپشن نمی پوشیدید چون مادرتان اصلاً خوشش نمی آمده و می گوید باید لباس رسمی بپوشید؟
به هر حال من از قدیم اینطور بودم و از اوایل انقلاب اورکُت رسم بود، من در جهاد بودم، در بسیج بودم، می پوشیدم ولی بعد نه.
مجری: مادرتان حساس هستند روی این چیزها؟
خیلی ایشان چیزی نمی گفت ولی به هر حال توقع دارد افراد ظاهر موجهی داشته باشند.
مجری: آن زمان از ایشان شنیده بودند فقط آقای دکتر ولایتی تیپ رسمی دارند و خوششان می آمد.
بالاخره خودم روحیه ای نداریم که براساس زمانه مثلا سبک و خلق و خو و رفتار و نوع پوشش را تغییر بدهیم، همان چیزی که همیشه بوده است.
مجری: آقای دکتر حسینی سینمای ما چند نفر مانند آقای شورجه و حاتمی کیا واقعاً دارد؟
به هر حال متاسفانه تعدادشان زیاد نیست، البته اگر ما به جوانها بها بدهیم قطعاً آنها هم می توانند کارهای بزرگی انجام بدهند؛
مجری: مانند مهدویان که نیم روز و پارسال ایستاده در غبارش خوب بود؛
بسیار خوب بود و امسال هم نشان می دهد توانمند هستند و می توانند چه بسا بهتر از گذشته باشند، در عین حال که ما احترام می گذاریم به پیشکسوتان،
مجری: افراد صریح تر می گویند که وضعیت سینمای ما طوری است که نیروهای متعهد ما هم هضم می کند در درون خودش، یا به نوعی آنقدر تحت فشارشان قرار می دهد که از مواضع شان شاید کوتاه بیایند، واقع اینطوری است؟
کلاً هنر یک وادی لغزنده ای است یعنی افراد وقتی وارد می شوند، چه بسا افراد بسیار متدین، متعهد، انقلابی باشند ولی کم کم تحت تاثیر فضا قرار بگیرند، حالا فضا عوامل مختلفی است، یکی مثلاً کسی که می خواهد در سطح کشور و جهان مطرح باشد، گاهی اوقات می بیند با آن گرایش ها نمی شود و تحت تاثیر قرار می گیرد
مجری: یک جا هم گفته بودید مثلا یک نفر می آید در فیلم انقلابی و ارزشی کار می کند و بعد یک جماعت دیگری که آنجا نفوذ دارند در عرصه هنر و بخصوص سینما او را بایکوت می کنند، واقعاً اینطوری است؟
بله اینها هم است ، ما داشتیم در سال 88 بعد که فیلم قلاده های طلا ساخته شد، نسبت به بعضی از بازیگرانش حساسیت هایی را انجام دادند، این وظیفۀ همان نهادهای انقلابی و دولت است که از نیروها مراقبت کند
مجری: آن کسانی که دارند این کار را می کنند که از کره دیگری نیامدند در این 37، 38 سال بعد از انقلاب ساخته شدند، یعنی چه؟ این تناقض است.
بله. اینطور نبود که بعد از انقلاب ما کلاً بگوییم آن ارتباط قطع شد و یک نسل جدیدی وارد شدند، نه خیلی از همان کسانی هم که قبل از انقلاب بودند ادامه دادند یا بعضی ها که ورود پیدا کردند با تفکرات خاصی بود، بعضی ها زاویه دارند، متفاوت هستند، نوع نگاه شان
مجری: بعضی ها فرق می کند با یک جماعت غالب، برای چه باید غالب بشوند؟
غالب نیستند؛ چون در برخی از دولتها هم آن تفکر حمایت شده است، نگاه کنید در وزرای فرهنگ که بودند غیر از یک مقطعی که آقای لاریجانی و میرسلیم و آقای صفار بودند دیگر وزارت فرهنگ همیشه با یک نگاه متفاوتی اداره شده است در دوران های مختلف و به این افراد بیشتر بها دادند، در همان دوره دوم خرداد ما کارگردانی داشتیم که 20 سال خارج از کشور بود و اصلاً نگاهش کاملاً با اساس انقلاب مغایر بود، این فرد می آید فیلم می سازد و فیلم هم که می سازد تیشه به ریشه می زند، بله این یک ضعف عمده است.
مجری: فیلم «جدایی نادر از سیمین» در دوران شما بود برای اسکار معرفی شد؟
بله در آن دوران آن هم یک فراز و فرودی داشت، در یک مقطعی حتی معاون سینمایی جلوی ساخت آن فیلم را گرفتند ولی چون عوامل دیگر دخیل بود خود ما ورود پیدا کردیم و آن فیلم ساخته شد، اما اینکه بعداً آن را به عنوان فیلم برتر انتخاب کردند یک هیات داورانی در بنیاد فارابی این کار را انجام می دادند، ما هم هیچ دخالتی در این مسائل نمی کردیم، در جزئیات بخواهیم ورود پیدا بکنیم و این فیلم رفت و اولین باری بود که جایزه اسکار را گرفت.
مجری: جدیداً گفتید «فروشنده» هم که برای اسکار معرفی شد یک نوع کج سلیقگی بوده، پس آن زمان هم یک کج سلیقگی اتفاق افتاده بود دیگر؟
بله، آن زمان هم نقد وجود داشت که مثلا اگر می خواهد کل جامعه ایرانی را نشان بدهد، این درست نیست بالاخره ما اینطور نشان بدهیم در ایران نمی شود زندگی کرد و باید رفت خارج، این نقدها مطرح بود اما فروشنده اشکالاتش قطعاً بیش از آن بود.
مجری: فیلم می آید، داخل کارگردانش در یک پروسه ای که نشان می دهد در 37، 38 سال انقلاب این کارگردان ساخته شده است، بعد فیلم های مختلفی ساخته است، مجوز می گیرد از اینجا معرفی می شود بعد می رود جایزه می گیرد بعد ما اینجا تکلیف خودمان را نمی دانیم این را برجسته بکنیم بگوییم کار خوبی است، کار بدی است، این چیز خوبی نیست، یک نوع تناقض است!
مثلا فرض کنید سرمایه گذار این فیلم از قطر بود و آنها ادعا کردند فیلم ما یک فیلم قطری است که جایزه اسکار گرفته است، این مورد یک اشکالات بیشتری داشت که در مقایسه با فیلم جدایی نادر از سیمین بخواهیم مطرح کنیم.
مجری: در دوره شما فیلمهایی هم بودند که کم مشکل نبودند مانند «خصوصی» یا برخی دیگر؛
گشت ارشاد، این دو مورد بود؛
مجری: حالا گشت ارشاد نه، ولی فیلم خصوصی واقعاً؛
خصوصی به خاطر همین خیلی محدود اکران شد و در خیلی از استانها شورای فرهنگی عمومی تشکیل جلسه دادند و گفتند مناسب نیست.
مجری: چرا مجوز داده بودند؟ این هم یک مشکلی است نه در دوره شما در همه دوره ها می بینیم مجوز را می دهند بعد جلوی پخش آن گرفته می شود، پس چرا مجوز می دهید که جلوی پخش آن را بگیرید؟!
بله. به هر حال این انتقاد به برخی از فیلم ها وارد بود
مجری: چند کار خوب دیگر هم بود؛ رفع توقیف هایی بود زمان شما مثلا «به رنگ ارغوان» یا «کتاب قانون»، البته به رنگ ارغوان جا افتاد برای چه توقیف شده بود و کتاب قانون برای چه توقیف شده بود؟
کتاب قانون هم دست اندرکارانش افراد متعهدی بودند، شناخته شده بودند، کارهای خوبی کرده بود، سریال های خوبی در صدا و سیما ساخته بودند؛
مجری: مفهوم فیلم مفهوم بالایی است.
بله، مثلا بعضی می خواستند تعمیم بدهند که برخی از اشکالاتی که در یک خانواده ای وجود داشت می گفتند این انگار همۀ ایران را می خواهد زیر سوال ببرد در حالی که چنین برداشتی نمی شد، یعنی یک فرد مسلمانِ مومنِ لبنانی می آمد برخی از انتقادات میکرد که برخی از اشکالات را هم ما می گیریم.
مجری: چرا زمان شما خانه سینما منحل شد؟
بحث خانه سینما یک بحث مفصلی است که الان شاید فرصت نباشد به آن بپردازیم، مهمترین ایرادی که وجود داشت، بحث اینکه اینها از آن شرایط قانونی خودشان عدول کرده بودند، در شورای فرهنگ عمومی آن کشور مطرح شد اینها در اساسنامه تغییری دادند بدون اینکه بیایند به مرجع ذیصلاح قانونی خودشان اطلاع بدهند، در آنجا نظارت معنا و مفهوم چندانی نداشت، بعد ما می گفتیم شما می گویید 29 صنف هستید، بیایید اینها را ثبت کنید که مشخص باشد چه کسی است و بر مبنای چارچوب هایی که وجود دارد.
مجری: گفتید بعضی ها دنبال دوقطبی در عالم هنر هستند، یعنی چه؟
همین که این اختلافات تشدید شود و این مسائل، مثلا اگر یک خواننده ای آمده است یک آهنگی خوانده است و یک هنرمندی در این زمینه کار کرده است، در دفاع از ارزشها و اصول انقلاب، این را تحریم کنند و بایکوت کنند و علیه او فضاسازی کنند، اینها بوده، حالا در خارج از کشور طبیعی است ولی متاسفانه در داخل هم گاهی اوقات این فضاسازی ها صورت می گیرد که افراد در این حوزه ها کمتر کار کنند یا اصلاً ورود پیدا نکنند.
مجری: زمان شما بود کنسرت ها یک مقدار اوج گرفت و مجوزهایی که برای کنسرت ها دادید؟
مشکلی نداشتیم در آن دوران به بحث موسیقی توجه می شد، اجرای کنسرت را در جاهای مختلف داشتیم، در این دوره جدید هم تعداد خیلی بیشتر شد ولی به نظرم اینجا باز رنگ سیاسی پیدا کرد، یعنی چند مورد لغو شد ولی یک هیاهویی در کشور ایجاد شد که الان مساله اول مردم بحث کنسرت هاست.
مجری: شما زمانی که مجلس بودید استیضاح وزیر فرهنگ دولت هفتم را داشتید و صحبت می کردید، فکر می کردید شما خودتان یک روز جای ایشان بنشینید.
نه به هیچ وجه ما دنبال این بحث ها نبودیم، من گفتگوهایی با وزیر وقت داشتم و میدیدم ایشان یک نگرش خاصی دارد و خیلی اعتقادی نداشت به اینکه ما فعالیت های قرآنی و اینگونه برنامه هایی داشته باشیم، با آن سیاست تساهل و تسامحی که بود علیرغم اینکه بارها رهبری اشاره کرده بودند ما در معرض یک تهاجم فرهنگی هستیم، ولی در مقابلش آنها سیاست تساهل و تسامح را داشتند، لذا این اِشکال به ذهن ما رسید و بعد تنها ما نبودیم خیلی از علما، بزرگان ایراد و اعتراض داشتند لذا در آن مقطع در بحث استیضاح ما مشارکت داشتم.
مجری: در زمان استیضاح شما در سخنرانی تان نام دو نفر را اشتباه کردید ظاهرا
نه به هیچ وجه من اشتباه نکردم؛
سیمین بهبهانی و سیمین دانشور را درست بود؟
نه اینها نسبت هایی بود که ایشان آن زمان داشت و بعد هم روزنامه ها دست گرفتند اصلاً چنین چیزی نبود، مثلا من در همان استیضاح گفتم مثلا در یک تئاتری اینگونه رفتار می شود، در تئاتر دیگری، اصلاً نام تئاتر را نگفته بودم، بعد یکدفعه ایشان گفت شما نام این دو تئاتر را اشتباهی گفتید؛
مجری: بعد چقدر حجم مخالفت های مجلس هم بالا بود که چگونه رای اعتماد دوباره بگیرد؟
مجلس همیشه روال عادی خودش را ندارد گاهی اوقات لابی هایی که پشت صحنه می شود آنها تاثیر بیشتری دارد.
مجری: سرلابی این لابی چه کسی بود آن زمان؟
بالاخره بودند [می خندد] حتی در استیضاح عبدالله نوری هم که بود، مثلا قبلش همین افراد تماس می گرفتند، یعنی برخی از اعضای دولت با نمایندگان که شما بیایید اگر امکاناتی برای حوزه انتخابیه می خواهید، کاری دارید، برنامه ای دارید، بعضی هم تحت تاثیر قرار می گرفتند ولی بعد از دوم خرداد یک مقداری شکننده شد، آن اکثریتی که قبل از دوم خرداد بودند، حداقل 30، 40 نفر از اینها تغییر موضع دادند، بعضی از آنها قبلش خیلی افراطی و تند، به تعبیر آن زمان راست بودند و بعد چپ شدند، این مسائل متاسفانه در مجلس های مختلف وجود دارد. ما گاهی اوقات وقتی رای گیری می کردیم، رای گیری قیام و قعود بود، یک نتیجه می شد اگر مکتوب می شد ممکن بود تغییر کند، یعنی بعضی ها ملاحظه اینکه وزیر آنجا نشسته و دولتی ها هستند، دیگران هستند یک طور رای می دادند وقتی که راحت می خواستند رای خودشان را بگویند مکتوب بنویسند با هم متفاوت بود، این از آفت ها است،
مجری: شما مجلس پنجم میان دوره ای رفتید.
یک مدت و چند ماهی که گذشته بود انتخابات مجدد برگزار شد که من هم رفتم.
مجری: مجلس ششم نامزد شدید و رای نیاوردید.
بله. فضای آن زمان فضای سنگینی بود و دولت هم به گونه ای بود که به نظر می رسید به طور طبیعی مجلس بعدی هم، مجلس ششم هم همراه می شود، همیشه همینطور بوده است، یعنی دولتها معمولاً در آغاز کار وقتی که شکل می گیرند مجلس بعدی تقریباً موافق با آنها می شود.
مجری: چطور بعد از آن رفتید صدا و سیما؟
با شناختی که آقای لاریجانی داشتند، وقتی ایشان وزیر فرهنگ شدند ما به اتفاق حاج آقای میرلوحی رفتیم یکسری فارغ التحصیلان دانشگاهی را معرفی کنیم، چون من خودم عضو هیات علمی دانشگاه بودم، بعد خودم گرفتار شدم و ایشان گفت خودتان بیایید، ابتدا در داخل کشور یک جاهایی را پیشنهاد دادند که من خیلی دیدم مناسب نیست، گفتم خارج از کشور یک تجربه ای است رفتم، بنای من نبود به کارهای اجرایی اینطور وارد شوم اما دیگر پیش آمد و بعد از مجلس هم بلافاصله آمدم در صدا و سیما.
مجری: آقای پورمحمدی وقتی صحبت می کنند در عین جدیتی که دارند اینقدر قشنگ صحبت می کنند آدم نمی تواند لبخند نزند، همینطور است؟
بله ایشان از قدیم همینطور صریح اللهجه بودند، حرفهایشان را خیلی راحت مطرح می کردند و آدم فعالی بودند و ما در نمایشنامه های مذهبی با هم همکاری می کردیم، قبل از انقلاب؛
مجری: تئاتر بازی می کردند؟
بله ایشان چون سنش از من بیشتر بود، نقش اول را ایشان در نمایشنامه ای مختلف، حجربن عدی، ابوذر، حُر و خیلی هم خوب بازی می کرد، ایشان بعد از انقلاب رفت در کار مدیریت، اگر همان کار هنری خودشان را ادامه می دادند شاید موفق تر بودند، استعداد بسیار خوبی داشتند و خیلی جدی کار می کردند و ارتباطات خوبی هم داشتند.
مجری: آقای پورمحمدی دستگیر هم شدند.
بله بالاخره جاهای مختلف بودند، بعد ارتباط خوبی با مقام معظم رهبری قبل از انقلاب داشتند، یعنی در مشهد ایشان دانشجو بود ...
مجری: می گویند بچه حلال زاده به دایی اش می رود، بچه شما به ایشان رفتند؟
بله به هر حال علاقه دارند و ارتباط دارند.
مجری: یعنی همان صراحت لهجه ایشان را دارند؟
بله تا حدودی دارند یک مقدار هم شاید آن حجب و حیایی در ما است [می خندد]
مجری: قبل از انقلاب در رفسنجان چه کسانی منبر می رفتند؟
تقریباً همه شخصیت های بزرگ رفسنجان آمدند مرحوم آقای فلسفی، خزعلی و دیگران، خود مقام معظم رهبری چندین بار به رفسنجان سفر کردند و یک اتاقی در منزل حاج شیخ عباس پورمحمدی است که می گویند منزل حضرت آقا که ایشان آنجا حضور داشتند و خیلی هم تاثیر داشتند، یا شاگردان حضرت آقا مانند شهید کامیاب که از مشهد می آمدند به رفسنجان، تعبیری که مقام معظم رهبری داشتند این بود که ما خیلی حرفها را که در شهرهای دیگر نمی توانستیم بگوییم در رفسنجان و در مسجد امام که آن زمان می گفتند سقاخانه مطرح می کردیم.
مجری: خود آقا با حاج شیخ عباس، پدر خانم شما هم ارتباط صمیمی ای داشتند؟ از پیام شان هم مشخص بود
بله، کاملاً پیام بی بدیلی بود که رفیق قدیمی و صمیمی یا فرمودند روحانی کم نظیر یا این که هر کاری می کرد برای خدا بود.
مجری: آقای پورمحمدی که از شبکه 3 رفتند قائم مقام شما شدند در وزارت فرهنگ و ارشاد، آن زمان فکر نمی کردید یک حاشیه ای درست شود چون شما برادر همسرتان را می گذارید؟
واقعا چون همه توانمندی ایشان را می دانستند، هیچ کس خیلی کاری به این انتصاب ما نداشت، یعنی ایشان یک مدیر موفق بود و تجربه داشته از اول انقلاب تاکنون، در صدا و سیما ما فکر می کردیم نباید توان ایشان هرز برود و استفاده نشود؛
مجری: اگر دست شما باز بود ایشان را همان اول رئیس سازمان سینمایی می گذاشتید؟
من همان اول معاونت سینمایی را به ایشان پیشنهاد دادم ایشان خودش نپذیرفتند، یکی از پیشنهاداتی که در آغاز دوره داشتیم ایشان بود
مجری: شما گفتید زمان مدیریت تان در ارشاد آقای پورمحمدی راحت انتقاداتشان را بیان می کردند، شما هم به ایشان انتقاد کردید؟
چون ایشان مدیر ستادی بودند کمتر حاضر می شدند بروند جلوی صحنه و در برنامه ها، ارشاد همایش و سخنرانی و تجلیل و تکریم زیاد دارد، بعضی وقتها می خواستیم ایشان را بفرستیم یک مقداری در این زمینه همراهی نمی کرد، علاقه نداشتند.
مجری: نکته ای از آیت الله هاشمی رفسنجانی درست است شما یکسری نقدها به ایشان داشتید ولی از بزرگان رفسنجان و از شناخته شده های آنجا هستند.
ما از قبل انقلاب ایشان را به عنوان آقا شیخ علی اکبر یا آقا شیخ اکبر می شناسیم و یک فرد مبارز، انقلابی که کاملاً مشخص بود و بعد از انقلاب هم ایشان تاثیرگذار بودند، خطبه هایی که داشتند، در سفری که ایشان به آفریقا داشتند من دو کشور را با ایشان بودم، آن نظمی که داشتند، پرکاری ای که داشتند، اینکه وقت می گذاشتند و خاطراتش را می نوشتند، اینها خیلی نکات ارزشمندی بود، به هر حال نقاط قوت ایشان فراوان بود البته در نوع نگرش ایشان مخصوصاً در 10 سال آخر از سال 84 به بعد نقدهایی هم نیروهای مومن و انقلابی داشتند.
مجری: با کدام یک از فرزندانشان بیشتر ارتباط دارید؟
خب با آقا محسن بیشتر آشنایی داشتیم.
مجری: به طرح ما کمک می کنید؟
من در خدمتتان هستم، من از قدیم علاقمند بودم، در ابتدای انقلاب که من در جهاد بودم در یک منطقه محرومی بودم، خیلی از روستاها اصلاً جاده هم نداشت، در بیابان و دشت با ماشین می رفتیم یک جایی ماشین را می گذاشتیم و پیاده می رفتیم، در یک روستایی رفتیم دنبال یک دیوار بودیم که پرده را آویزان کنیم و می خواستیم فیلم نشان بدهیم، دیواری در آن روستا وجود نداشت، خانه ها همه کپری بود؛
مجری: این شکاف از کجا شروع شده است؟
این وجود داشته و از قبل از انقلاب یک فاصله طبقاتی بسیار فراوانی وجود داشت، یعنی دولت در آن زمان اصلاً خودش را موظف نمی دانست برای مردم عادی خدمتی بکند و آنها هم رها بودند؛
مجری: چه تفاوتی وجود دارد محرومیت قبل از انقلاب با بعد از انقلاب؟
بعد از انقلاب دولت تمام تلاش خودش را کرده است یعنی زحمت کشیده است، امام وقتی فرمان جهاد سازندگی را صادر کرد یعنی بروید و به روستاها رسیدگی کنید، می خواهم بگویم کوتاهی نشده است همین تشکیل کمیته امداد یعنی اینکه داریم کمک می کنیم، بنیاد مستضعفان الان دارد کمک می کند، واقعا به محرومیت زدایی بها می دهد و کار می کند ولی باز هم نیازهای جدید مطرح است، یعنی مانند آن زمان نیست اما این محرومیت ها همیشه وجود دارد و لذا باید علاوه بر دولتها خود مردم باید آن دست سخاوت و بخشش را همیشه داشته باشند.
مجری: امثال ماجراهایی مانند حقوقهای نجومی، املاک نجومی اینها چه لطماتی به این مسیر می زند؟ در مسیر محرومیت زدایی و توجه به محرومین؟
کلاً ریخت و پاش و فرهنگ اشرافی گری، تجمل گرایی برای کشور زیانبار است، ما از همه اینها می توانیم صرفه جویی کنیم و کار بکنیم بعد علاوه بر زیان اقتصادی اش بحث آسیب روحی و فرهنگی ای که دارد و به هر حال انتظار می رود مدیران جامعه در ساده زیستی پیشگام باشند امثال شهید رجایی باشند نه اینکه اینها دنبال این باشند که منافعی برای خودشان باشد.
مجری: بالاخره وزیر ارشاد یکی از وزیرانی است که ارتباط خاصی با رهبری انقلاب دارد به خاطر حساسیت های ایشان به مسائل فرهنگی دارد، اگر نکته ای از ایشان دارید که برای شما جالب بوده باشد و بشود ثبت شود بفرمایید.
ما از همان دوران نوجوانی که حضرت آقا به رفسنجان تشریف می آوردند ایشان را می شناختیم و بعد از اینکه در ایرانشهر تبعید بودند و بعد هم رئیس جمهور شدند، واقعاً در آن تواضع و فروتنی که ایشان داشتند هیچ تغییری در روحیات ایشان ندیدم، در مسائل فرهنگی هم کم و بیش اطلاع داشتیم که ایشان احاطه دارند، مطالعات گسترده ای دارند، کتابها، قصه ها، رمانها، وقتی ایشان در نمایشگاه کتاب حضور پیدا می کردند خیلی از آن ناشرین و غرفه دار نگران می شدند چون سوالات خیلی دقیقی از ایشان می پرسیدند، مثلا کتاب بینوایان ترجمه جدیدش، می گفتند تفاوت این با قبلی چیست؟ [می خندد] بعد آن ناشر بعضی وقتها نمی دانست که چه شده، یک جلد بیشتر یا کمتر شده است
مجری: پایان برنامه با دست خط شما تمام می شود.
«بسم الله الرحمن الرحیم
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ثبت است بر جریده عالم دوام ما، تشکر و قدردانی می کنم از دست اندرکارانِ صمیمی و باصفای برنامه دست خط که با کنکاش در زندگی، سوابق و تجربیات و خاطرات چهره های نام آشنا به فهم بهتر مخاطب کمک می کنند، آرزوی توفیق هر چه بیشتر این عزیزان و پرباری و تاثیرگذاری برنامه های رسانه ملی را دارم.»