روایت ناطق نوری از نقش نهضت آزادی در فتنه ۱۸ تیر
میگفتم این ملی- مذهبیها را بگیریم و اگر لازم شد "سینه دیوار" بگذاریم!
حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری در کتاب خاطرات خود آورده: من در ماجرای ۱۸ تیر ۷۸، قائل بودم که باید سران نهضت آزادی دستگیر، محاکمه و با آنها برخورد قاطع شود.
به گزارش « نسیم آنلاین » مرکز اسناد انقلاب اسلامی به مناسبت سالروز حوادث 18 تیر سال 78 و اتفاقات آن دوره بخشی از خاطرات حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری را منتشر کرد.
بر اساس این گزارش ناطق نوری در کتاب خاطراتش که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده، درباره نقش نهضت آزادی در فتنه 18 تیر 1378 و قضایای کوی دانشگاه می گوید: چون پیشتر در امور اجرایی بوده و وزارت کشور را در بحرانی ترین شرایط کشور اداره کرده بودم، با حساسیت، جریان کوی دانشگاه را تعقیب کردم. خبرهایی که از آغاز صبح در این باره میرسید، حکایت از این داشت که آنچه رخ میدهد، یک جریان عادی نیست.
اصل ماجرا از این قرار بود که به دنبال توقیف روزنامه سلام و به بهانه اعتراض به این توقیف، در کوی دانشگاه تظاهراتی شد که بعد به بیرون هم کشیده شد. راهپیمایان مسیری را طی کردند، سپس نیروی انتظامی با آنها برخورد کرد.
من اصل جریان را هم عادی نمیدیدم زیرا توقیف یک روزنامه نمیتوانست اینقدر موج آفرینی کند. گرچه همان موقع شنیده بودم که بعضی از افراد جبهه دوم خرداد می گفتند: «توقیف این روزنامه به این آسانی نیست، این غیر از روزنامه 'طوس' و 'جامعه' است و نظام اگر بخواهد با روزنامه سلام برخورد کند، باید خسارت سنگینی بپردازد.»
این سخنان از آنها شنیده شده بود و این ذهنیت را ایجاد میکرد که هدف از این سخنان، پیشبینی طرح و برنامهای بود که اگر حادثهای به این شکل رخ بدهد، چه باید کرد. از این روی وقتی حادثه رخ داد و روزنامه توقیف شد، حوادث و نتایج آن برای من غیرمترقبه نبود. با این سابقه ذهنی و خبرهایی که داشتم، وقتی حادثه رخ داد، آن را عادی ندانسته و جریان را تعقیب کردم تا اینکه گفته شد راهپیمایان به خیابان ریختند و تخریب کردند. آنها شعارهای تند و تیز و توهینآمیزی را علیه ارکان بالای نظام و قوه قضاییه و حتی به مقام معظم رهبری میدادند.
در حالی که ایشان هیچ نقش و دخالتی از این جهت در این نوع کارها ندارد، یعنی آقا نمیگویند این روزنامه را ببندند؛ یعنی در ریز قضایا دخالت نمیکنند. شأن رهبری ایشان اجل از این است که در این مسائل ریز دخالت کنند. ایشان سیاستهای کلی را بیان میکنند. ممکن است به طور کلی هشدار و اخطار هم به مطبوعات بدهند همانطور که ممکن است به قوه قضاییه هم هشدار بدهند که تو به وظیفه خود عمل کن اما اینکه حالا تعیین مصداق بکنند نیست، به اصطلاح معروف علمی و طلبگی خود ما، «حکم را در واقع حاکم بیان میکند، ولی تشخیص مصداق و موضوع با مکلف است» و آنجا هم مکلف قوه قضاییه بود که برخورد کرد.
نقش نهضتی ها در فتنه 18 تیر 78در بخش دیگری از خاطرات ناطق نوری آمده است، 'من به لحاظ اینکه شم امنیتی داشته و کار امنیتی کرده بودم، احساس میکردم پشت صحنه دستهایی است اینها را میگرداند و به طور جدی به این موضوع یقین داشتم. در همان روزها، قبل از آن که حتی کسی دستگیر و بازجویی بشود، یا مثل الان یک خرده شفاف شود؛ گفتم که ماجرا، زیر سر نیروهای به اصطلاح ملی-مذهبی است. اینها رهبری میکنند و به نظر من قوه قضاییه اگر بخواهد این غائله را ختم کند باید سران اینها را دستگیر نماید'.
همیشه وقتی که یک جایی شورش و جار و جنجال میشود مثل مشهد، اسلام شهر، اکبرآباد، قزوین و از این قبیل، آنهایی که در متن صحنه هستند و آتش میزنند، غارت میکنند و شیشه میشکنند، سیاسی نیستند؛ اینها یک مشت آدمهای عقدهای و اراذل و اوباش هستند که در شلوغی میریزند و آتش میزنند که چیزی گیر بیاورند، اما آنهایی که پشت پرده و صحنه را هدایت میکنند، آنها سیاسی هستند. یکی از محافظین من میگفت: «هنگام تظاهرات در خیابان ایستادم و نگاه میکردم که جریان چگونه است. دیدم یک مرد 40 تا 50 ساله، که موبایل در دست دارد از یک طرف جلو میآمد و با گفتن جملهای جمعیت را تحریک میکرد، بعد خودش میرفت پشت یک درختی میایستاد و با موبایل خبر میداد. این شخص را خیلی تعقیب کردم ببینم که چه میکند؛ میخواستم با او برخورد کنم، اما جرأت نکردم برای اینکه احساس میکردم تنها هستم و کسی همراهم نیست؛ بنابراین با اینکه او را تحت تعقیب قرار دادم، اما گمش کردم.»
لذا معتقدم این جریان هدایت شده بود. برای همین من آرام نگرفتم و با اینکه در این زمینه مسئولیتی نداشتم دائم جاهای مختلف از دفتر خودم در مجلس تلفن میزدم. حراست خود را هم به صحنه تظاهرات فرستاده بودم تا به من خبر دهند. -چون گفته بودند اغتشاشگران به سمت بهارستان هم آمدند- مسئول حراست، آخرین وضعیت را به من گزارش میداد که مثلاً الان اغتشاشگران در کجا هستند و چه کار میکنند. زمانی که نزدیک ایستگاه رادیو بودند، با آقای لاریجانی تماس میگرفتم که شما آنجا چقدر نیرو دارید؟ و بعد معلوم شد تدابیری اندیشیده شده بود. من با آقای ذوالقدر و آقای رحیم صفوی، فرمانده محترم سپاه نیز پی در پی تماس میگرفتم و آنها هم میگفتند هنوز به ما دستور داده نشده و علت دارد که دستور داده نشده، حتماً شما در جریان هستید. البته آقایان هم ناگزیر هستند که ضوابط را رعایت کنند، چون در این درگیریها که نان و حلوا تقسیم نمیشود، ممکن است دو نفر هم کشته بشوند و آن وقت به این فرماندهان بگویند شما به چه مناسبت وارد شدید. از این رو این اغتشاشگران فکر میکردند که واقعاً میدان باز است و هر کاری که دلشان بخواهد میتوانند انجام دهند. در واقع، فرصت خوبی هم بود که اینها خودشان را نشان دهند، ولی به نظر من، نباید هیچ فرصتی به این گونه جریان ها داد، از همان اول باید در نطفه خفه میشد.
بالاخره در یک مقطعی، دستور صادر شد که سپاه وارد عمل بشود و در ظرف دو ساعت اغتشاشی که از «میدان بخارایی» تا «شهرری» کشیده شده بود، پایان یافت. در همین زمان، جلسهای در حضور مقام معظم رهبری از سران سه قوه، فرماندهان نظامی سپاه، وزیر اطلاعات، وزیر کشور و تا آنجا که من یادم است دبیر شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد. مقام معظم رهبری از وزیر کشور سؤال کردند (نزدیک غروب بود) «اوضاع چه خبر است؟» گفت که «حاج آقا تظاهرات و ناآرامیها را جمع کردند و بر همه چیز مسلط هستیم.» من چون خودم از بعدازظهر قضایا را تعقیب میکردم، خیلی عصبانی بودم، بین حرف پریدم و با تندی گفتم: «آقا ایشان گزارش بی ربطی میدهند. این طوری نیست. همین الان در میدان بخارایی، سپاه درگیری دارد، اینها را آقای صفوی بفرمایند.» آقای رحیم صفوی گفت: «درست است.» جالب تر از همه اینکه خود آقا فرمودند: «تنها در میدان بخارایی نیست، شهرری الان آشوب است» یعنی خود آقا از همه ما بیش تر، خبر داشتند.
من همان جا گفتم که «آقا، بنده اعتقاد دارم نهضت آزادی و این نیروها در پشت پرده این جریان هستند و اگر ما بخواهیم این آشوب و شورش را بخوابانیم به نظر من باید سران اینها را دستگیر کرده، عدهای که در صحنه آشوب کردند را هم به سرعت محاکمه کنیم. حتی اگر لازم باشد -دیدیم که اینها به هرحال بحران ایجاد کردند و قصد براندازی دارند- آنها را به سینه دیوار بگذاریم. اگر قصد براندازی نظام را دارند و با اسلام محارب هستند، با آنها برخورد بشود.» بعضی از مسئولان خیلی جا خوردند و گفتند: این نوع حرف زدن جلوی آقا؟! اما من ریشه اغتشاش را در نهضت آزادی میدانم، اینها دنبال براندازی هستند و در کشور بحران ایجاد میکنند و بالاخره باید با آنها برخورد کرد، حکومت تعارف ندارد. من در ماجرای 18 تیر 78، قائل بودم که باید سران نهضت آزادی دستگیر، محاکمه و با آنها برخورد قاطع شود؛ اما رئیس دولت اصلاحات این اعتقاد را نداشت.
بحث این بود که روزنامه سلام از دیدگاه قوه قضاییه تخلفی کرده است، سؤال ها و ابهامات هم همین جا است؛ بالاخره باید از این آقایان اصلاحطلب و قانونگرا سؤال کرد که مگر شما نمیگویید که باید قانونی عمل کرد، مگر شما نمیگویید که کسی در کار دیگری دخالت نکند؟ قوه قضاییه به یک جمعبندی رسیده و دارد عمل میکند، قوه قضاییه هم هر کاری را که دلش بخواهد نمیتواند انجام دهد، اما سلسله مراتب داریم، اگر قائل هستید که قاضی جناحی عمل کرده و تخلف نموده، میتوان به دادگاه انتظامی قضات شکایت کرد. اگر آنجا هم جناحی است، به رئیس قوه قضاییه و پس از آن به رهبری - که او را نصب کرده - میتوان شکایت کرد. چرا در این جریان سلسله مراتب مراعات نشد، چرا وقتی جلوی آن روزنامه گرفته شد، عدهای مردم را تحریک کردند، مقاله و سرمقاله نوشتند، دانشگاه رفتند، سخنرانی کردند و متحصن شدند؟ اینها واقعاً از ابهامات است.