مروری بر پیگیری حقوق کودکان کار در ایران
الان در زمینه کودکان، انواع اشکال پنهان کار کودکانوجود دارد اما هیچکس پاسخگو نیست. وزارت کار پاسخگو نیست! میگوید از شمول قانون کار خارج است، بهزیستی میگوید اصلا کار من نیست، آموزش و پرورش میگوید اصلا ربطی به من ندارد. تعداد زیادی کودک دارند استثمار میشوند در این کارگاهها و هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد
نسیمآنلاین: هفتهی گذشته به همت موسسه رحمان و جمعی از تشکل های فعال حقوق کودک نشستی با عنوان «بررسی موانع رو به گسترش تحصیل کودکان» برگزار شد. یکی از سخنرانان این نشست علیاکبر اسماعیلپور، فعال حقوق کودک بود. بخشهایی از صحبتهای این فعال حقوق کودکان را بخوانید.
اولین حرکت جدی در مبارزه با کار کودکان در کشور ما در سال 1379 آغاز شد. این حرکت خواسته یا ناخواسته مصادف شد با جنبش جهانی لغو کار کودک. تا آن زمان پدیده کار کودکان توسط مسئولین به شدت انکار میشد اما ناگهان با گزارشهای متعدد رسانهها از فعالیت جوانان آرمانخواه در یکی محرومترین مناطق تهران یعنی دروازه غار که توسط گروه حمایت از حقوق کودکان آغاز شد به سرعت به نهادهای مختلفی تسری پیدا کرد. در آن زمان بعد از گزارشهای متعددی که رسانهها منتشر میکردند به سرعت پدیده کار کودکان افشا شد. ستاد ساماندهی دروازه غار خیلی سریع به این دلیل که این فعالیت در دروازه غار شکل گرفت تشکیل شد. خیلی آشفته و سریع آمدند ستاد ساماندهی کودکان کار در خیابان را تشکیل دادند. بعد از 23 سال نه دروازه غار سامان پیدا کرد و نه وضعیت کودکان کار بهبود یافت.
در سال 1999 مقاولهنامه جدیدی در سازمان جهانی کار به تصویب رسید و بعد از فعالیت نهادهای مدنی در کشور ما، از سال 2001 جمهوری اسلامی ایران مقاولهنامه 182 سازمان جهانی کار را پذیرفت که یکی از بندهای این مقاوله نامه تصریح میکند به آموزش کودکان کار.
«ماده هفت: هر یک از کشورهای عضو، با در نظر گرفتن اهمیتی که آموزش و پرورش در حذف کار کودک دارد، باید تدابیر مؤثر و زمانبندی شدهای را اتخاذ نمایند، به منظور:
الف) جلوگیری از بهرهگیری از کودکان در بدترین اشکال کار کودک .
ب) فراهم آوردن کمک مستقیم لازم و مناسب برای دور ساختن کودکان از بدترین اشکال کار و برای بازپروری و یکپارچگی اجتماعی آنان.
پ) تأمین دسترسی به آموزش و پرورش پایهای رایگان و در صورت امکان و اقتضا، آموزش حرفهای، برای کلیه کودکان که از بدترین اشکال کار کودک دوری میجویند.
ت) شناسایی و رسیدگی به کودکانی که در معرض خطر خاص قرار دارند.
ث) توجه داشتن به وضعیت خاص دختران.
در جهان یک حرکت همزمان شکل گرفته بود، جنبش جهانی لغو کار کودک. کشور ما تازه این مقاوله نامه را پذیرفت و حرکت نهادهای مدنی در کشور ما با شعار لغو کار کودکان شروع شد. ما سال 79 فعالیت را شروع کردیم، دوسال بعد مقاوله نامه 182 سازمان حهانی کار قرار شد به شناسایی و محو بدترین اشکال کار کودکان بپردازد، ناگهان در سال 83 مجلس ششم، مجلس اصلاحطلب وقت، قانونی را تصویب میکند و کارگاههای زیر ده نفر را از شمول قانون کار خارج میکند. یعنی اغلب کارهای سخت و زیانآور و انواع و اشکال کار کودکان را که قرار بود دولت شناسایی بکند و به سازمان جهانی کار گزارش بدهد با تصویب این قانون پروندهاش بسته شد.
این از دوحال خارج نیست: یا ناآگاه بودند نمایندگان مجلس یا لابی قدرتمند اقتصاد سیاه و اقتصاد پنهان که از دسترنج کودکان کار سود میبرد و سود میبرد توانست این قانون را در صحن علنی مجلس تصویب بکند. مهمتر اینکه بعد از چند دوره هنوز هم نمایندگان مجلس آنقدر سرشان شلوغ است، آنقدر درد کودکان دیگر کشورهای دنیا را دارند که هنوز فرصت پیدا نکردند به این مسئله مهم بپردازند. در این کارگاههای زیر ده نفر تعداد زیادی کودک مورد آزار جنسی و جسمی قرار میگیرند اما هیچکس پاسخگو نیست.
مسئله دیگر در سطح جهانی است. در سطح جهانی این جنبش به کجا رسیده است؟ در داخل طرحهای ساماندهی کودکان در فشار نهادهای مدنی شکل گرفت، طرحهای ساماندهی که همواره در آنها نهادها مدنی مشکل داشتند. از نوع نگرش مسئولین به این طرحها تا ادبیاتشان تا عنوان ساماندهی که ما بارها گفتیم برای اشیا بکار میرود نه برای انسانها. (در طرحهای ساماندهی) چرخهای ناقص، شامل جمعآوری از خیابان، انتقال به مراکز نگهداری و تجربه یک محیطی مثل زندان برای بچههایی که تا دیروز داشتند در خیابان حداقل کار میکردند و به خانههای خودشان میرفتند که اثرات مخربی بر روح و روانشان داشت، و بعد بچهها را ول میکردند و باز همین چرخه اتفاق میافتاد. 30 بار یا بالای 30 بار این چرخه ناقص و مضحک اتفاق افتاد. البته اخیرا بیان کردهاند که خسته شدهایم و دیگر اجرا نمیکنیم.
تجربه جهانی را داشتم میگفتم، در حالی که داشتیم با واژهها در کشور بازی میکردیم و اینکه آیا اسمش ساماندهی باشد، جمعآوی باشد، از خیابانها جمعشان کنیم، چکار کنیم، در دنیا در فاصله 2002 تا 2016 یک تحول خیلی عظیمی اتفاق افتاد و تعداد کودکان کار از 250 میلیون نفر رسید به 160 میلیون نفر. حالا چطور این اتفاق افتاد؟ در کشورهایی مثل هند، برزیل، لبنان، ترکیه حتی پاکستان در کنار خودمان، چرا به این نتیجه رسیدند؟
اولا دولت مسئولیت خودش را پذیرفت. دولت در این کشورها مسئولیت کودکها را پذیرفت. الان در زمینه کودکان، انواع اشکال پنهان کار کودکان که کار در کارگاههای زیرزمینی، کارگاههای قالی بافی، کارگاههای بستهبندی وجود دارد ولی هیچکس پاسخگو نیست. وزارت کار پاسخگو نیست! میگوید از شمول قانون کار خارج است، بهزیستی میگوید اصلا کار من نیست، آموزش و پرورش میگوید اصلا ربطی به من ندارد. تعداد زیادی کودک دارند استثمار میشوند در این کارگاهها و هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد. اما در کشورهای دیگر دولتها مسئولیت پذیرفتند که به وظیفه خودشان عمل کنند و مسئله مهمتر اینکه نقش تسهیلگری نهادها مدنی را پذیرفتند و نهادهای مدنی را به چشم دشمن ندیدند. اعطا مجوز به نهادهای مدنی خیلی آسان است، انقدر در گیر و دار بروکراسی وحشتناک نیستند. بخش خصوصی را پذیرفتند و قوانینی را تصویب کردند که بخش مسئولیت اجتماعیشان را از نظر مالیات برای خدماتی که در مورد مسائل اجتماعی میدهند بخشودگی داشته باشد. اما در کشور ما هیچگونه از این اتفاقات نیفتاد و ما همچنان درگیر مسائل وحشتناک کودکان کار هستیم.