تلخیص سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مد ظله العالی)
چهار شرط ایمان از منظر حضرت علی(ع)؛ آییننامه انقلاب اسلامی 24
مرز شما با آنهایی که جمهوری اسلامی را قبول ندارند باید معلوم باشد. برای خاطر خدا شما خشم بگیرید، خدا هم برای خاطر شما خشم میگیرد.
نسیم آنلاین : یکی از کتب مهجور مانده میان شیعیان نهج البلاغه است که رهبر معظم انقلاب در اهمیت آن می فرمایند: «نهجالبلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی است و آییننامه این انقلاب به حساب میآید.» در همین راستا و جهت تبیین بهتر و ساده تر این گنجینه از معارف اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز و بصورت سلسله وار چکیده ای از سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) را خواهیم آورد.
امیرالمومنین می فرماید: ایمان یک راهی است که مسیر آن کاملا روشن است. ایمان پایه عمل و حرکت انسان است؛ تا انسان به چیزی دل سپرده و گرویده نباشد در راه آن حرکت نمیکند. ایمان هم با علم فرق دارد؛ انسان گاهی به یک حقیقتی عالم است اما گرویده به آن نیست؛ البته ایمان بدون علم هم ممکن نیست و ایمان با شک و با تردید معنا ندارد اما علم به تنهایی هم کافی نیست. ایمان و گرویدن نوعی تسلیم است؛ تسلیم یک حقیقتی شدن. سپس حضرت میفرماید: از راه ایمان، انسان به اعمال صالح میرسد؛ ایمان انسان را میکشاند به عمل صالح. بعد، بلافاصله میفرمایند: عمل صالح هم باز انسان را دلالت میکند به ایمان؛ یعنی یک تأثیر و تأثر متقابل. یعنی ما ایمانمان را با عمل صالح بایستی تقویت کنیم، کما اینکه عمل صالح را از راه ایمان باید بشناسیم.
شما ببینید در جنگ احد یک اتفاقی افتاد، که مسببان این اتفاق یک عده مؤمن بودند؛ آن پنجاه نفری که به خاطر غنیمت گردنه را رها کردند، میدان را به دشمن دادند و موجب شدند که تعداد زیادی از خونهای پاک بر زمین ریخته شد، پیغمبر زخم خورد و نظام نوپای اسلامی دچار تزلزل شد. این کاری که اینها کردند نتیجه لغزشهایی است که قبل از این کرده بودند؛ یعنی هر لغزشی، به نوبه خود، لغزشهای دیگری را بر انسان تحمیل میکند؛ یعنی پایه ایمان را سست میکند و آن سستی ایمان تأثیر سوء خودش را در عمل بعدی ما میگذارد. کم شدن ایمان آثار محسوس جسمانی هم ندارد تا انسان بفهمد اما بعد که یک میدان جهاد و امتحانی پیش آید، این کمبود ایمان اینجا خودش را نشان میدهد.
حضرت فرمود: ایمان بر روی چهار پایه استوار است. اول صبر، ایستادگی و استقامت در همه زمینه ها؛ یک برنامه ای را میخواهید دنبال کنید، ایستادگی کنید پای آن برنامه تا آخر؛ کاری را میخواهید انجام بدهید، کار را تمام کنید؛ مصیبتی پیش می آید، در مقابل آن مصیبت خودتان را از دست ندهید؛ واجبی بر شما مقرر میشود، برای انجام دادن واجب تحمل داشته باشید؛ در مقابل گناهی قرار میگیرید، ایستادگی کنید و تسلیم گناه نشوید. ایستادگی، در هرجایی یک نمودی دارد. ایستادگی یعنی همان قوت نفسانی و استقامت و پافشاری.
یک پایه ایمان هم بر یقین استوار است. یقین همان علم است. پایه های یقین را نباید متزلزل کرد و شک را مثل موریانه نباید انداخت به پایه یقین؛ یقین را باید استوار نگه داشت. اگر به طور طبیعی سؤالی به ذهن انسان آمد، باید برود آن سؤال را دنبال بکند تا اینکه شک و تردید را برطرف کند اما خودش وسوسه نباید بکند، یقین را در خودش یا در دیگران نباید زایل کند، یقینیات را دچار تردید نکند و تبدیل به مشکوکات نکند.
یکی هم عدل. عدل یعنی هر چیزی در جای خود قرار گرفتن معنای لغوی عدل هم یعنی میانه، یعنی در جای خود، بدون افراط و تفریط، در رفتار انسان عدل لازم است؛ در حکمرانی برای حکمران عدل که لازم است؛ در موضع گیری عدل لازم است؛ در اظهار محبت و نفرت عدل لازم است. عدل هم یکی از پایه های ایمان است. اگر عدل بود، ایمان میماند.
و آخری جهاد است. جهاد یعنی مبارزه؛ مبارزه علمی، مبارزه اجتماعی، مبارزه سیاسی، مبارزه مسلحانه، همه اینها مبارزه است و یک معنا دارد. مبارزه یعنی یک تلاش پرنیرو را انجام دادن، در مقابل یک دشمن. جهاد چهار شعبه دارد: امربه معروف، نهی از منکر، صداقت در موضعها و آخری از جریان فسق و کفر جدا شدن است. یعنی حسابتان جدا باید باشد. مرز شما و فسّاق باید معلوم باشد، مرز شما با آنهایی که جمهوری اسلامی را قبول ندارند باید معلوم باشد. برای خاطر خدا شما خشم بگیرید، خدا هم برای خاطر شما خشم میگیرد.
در کلام حضرت است که دو جور ایمان داریم: ایمان ثابت و مستقر، و ایمان مستودع و عاریه ای. ایمان مستقر یعنی تکیه کرده به یک بینش عمیق، پشتیبانی شده با عمل صالح؛ این میشود مستقر در قلب. اما ایمان عاریهای با احساسات پیدا شده، با منطق پیدا نشده؛ انسان پای آن عمل صالح نگذاشته بلکه همین طور شعار داده. گاهی هم خیلی تند شعار داده؛ شعارهای ایمانی اما عمل صالحی را که به خاطر آن عمل صالح با نفس خودش مجاهدت و مبارزه بکند، پای این ایمان خرج نکرده. این ایمان جزو وجود او نشده و زایل میشود. وقتش کی است؟ وقت امتحان، وقتهای هوای نفس؛ هروقت که پیش بیاید.
راز بعضی از تحولهای ۱۸۰ درجه ای از اول انقلاب تا حالا را آدم اینجا میفهمد. یعنی از یک مؤمن مخلص صادق پرجوش وخروش شعاردهنده، تبدیل شده به یک معاند معارض دشمن لجوج عنود بهانه گیر اینجوری. دائم میخواهند انگشت در چشم انقلاب و چشم نظام اسلامی فرو کنند دائم پنجه بزنند همان آدمهایی که یک روز هم خیلی تند و داغ بودند و خیلی ها را قبول نداشتند. تند بود؛ یعنی مثل شعله ای که گاهی روی خس و خاشاک بلند میشود، فورا هم میخوابد.
منبع: بخش "خطبههای ۱۵۶ و ۱۸۹" از جلد "راه روشن مدیران"