تلخیص سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مد ظله العالی)
تفسیر وصیت حضرت علی به امام حسن توسط آیت الله خامنه ای؛ آییننامه انقلاب اسلامی 21
باید خدا را نصرت کنی؛ یعنی هرجایی که احساس کردی که جبهه الهی و اهداف الهی محتاج یک کمک رساندن تو است باید دست برسانی، حتما این کار را بکن با قلب، دست و زبان.
نسیم آنلاین : یکی از کتب مهجور مانده میان شیعیان نهج البلاغه است که رهبر معظم انقلاب در اهمیت آن می فرمایند: «نهجالبلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی است و آییننامه این انقلاب به حساب میآید.» در همین راستا و جهت تبیین بهتر و ساده تر این گنجینه از معارف اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز و بصورت سلسله وار چکیده ای از سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) را خواهیم آورد.
در وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع) ایشان اول از مسئله بی اعتمادی به دنیا شروع میکنند، بعد میگویند من هرچه نگاه میکنم، هُمومی که موجب میشود من به فکر خودم باشم بیش از آن است که اجازه بدهد به فکر دیگری باشم. یعنی این تلاشی که امیرالمؤمنین میکند، این مجاهدت، این زحمت فراوان، کار علمی، کار سیاسی، مجاهدت فی سبیل الله برای خاطر ادای تکلیف خودش است. در درجه اول انسان به فکر سعادت خودش باید باشد. البته این مقوله غیر از مقوله امور دنیوی است که انسان اول باید به فکر دیگران باشد؛ نه، در این مقوله که سعادت و شقاوت اخروی و ابدی و تغییرناپذیر است، آدم اول باید به فکر خودش باشد.
سپس حضرت میفرماید: پسرم! برای تنظیم رابطه خودت با دیگران، خودت را معیار قرار بده. ببین حالا با خودت چه جور حاضری رفتار بکنی، با دیگری همان جور عمل بکن. هرچه برای خودت دوست داری برای دیگری هم دوست بدار، البته بدیهی است که اگر چنانچه دشمن خدا شد، دیگر مشمول این معنا نیست؛ در فرهنگ اسلامی پذیرفته شده است که آن کسی که دشمن خدا است، بلاشک از دایره دوستی انسان خارج است. سپس میفرماید: هرچه برای خودت کراهت داری، برای دیگری هم کراهت داشته باش. همچنان که دوست نداری مورد ستم قرار بگیری، دیگری را هم مورد ستم قرار نده. همه اینها سخت است اما این یکی به نظر من سخت تر است: "از خودت زشت بشمار چیزی را که از دیگری زشت میشماری" خیلی چیزها را انسان از خودش یا دوست و فرزندش زشت نمی شمرد، درحالیکه اگر آن از دیگری سر بزند، انسان زشت میشمرد. خیلی مهم است این معنا که انسان واقعا بتواند بر احساسات خودش فائق بیاید. متقابلا توقعات هم همین جور است. راضی شو از آنچه مردم با تو انجام میدهند یعنی همان اندازه ای که فکر میکنی مردم باید از تو توقع داشته باشند و اگر بیش از آن توقع داشته باشند میگویی پرتوقعند، توقعات خودت از مردم را هم محدود کن، زیادی از آنها توقع نداشته باش.
چیزی را هم که نمیدانی نگو. ما درباره مطلبی که علم به آن نداریم، چه مطلب دینی، چه مطلب سیاسی، نباید سخنی بر زبان جاری کنیم. اگر حتی مورد سؤال هم قرار گرفتیم، بر زبان جاری نکنیم. در ادامه میفرماید: چیزی را که دوست نداری به تو بگویند تو هم به دیگری مگو؛ فحش است، اهانت است، تعریض یا از این قبیل. آنچه انسان در این جملات مشاهده میکند، اگر ما عمل کردیم، چون کلید عمل مردم، عمل مسئولین است، واقعا رفتارهای ما در مردم اثر میکند و مردم آنها را سرمشق قرار میدهند.
حضرت میفرماید خودشگفتی آفت عقل و خردمندیها است. به مجردی که انسان در مورد خودش دچار این اشتباه شد و این غلط را کرد که از خودش خیلی راضی شد و فکر کرد که چقدر درست دارد عمل میکند و فکر میکند، خطای در عمل و در رفتار قطعا شروع خواهد شد و به دنبالش خواهد آمد. یعنی مقابل اعجاب این است که انسان همیشه نسبت به رفتار خودش با نظر سوء ظن نگاه کند. نه اینکه درحال تردید به سر ببرد؛ انسان بالاخره به یک تشخیصی میرسد که باید عمل بکند، لکن همیشه باید نسبت به آنچه به ذهن و دل خطور میکند، در حال سوء ظن باشد.
سپس حضرت میفرماید: این جور نباشد که عمرت را را صرف کنی برای اینکه برای دیگری جمع آوری کنی. اهل دنیا اینجور هستند؛ به فکر خانه، باغ، به فکر ذخیره و مانند اینها هستند اما برای غیر است که انسان دارد جمع میکند؛ چون معلوم نیست تا یک ساعت دیگر هم زنده باشیم. حالا غیره گاهی فرزند آدم است، گاهی بیگانه است؛ حتی فرزند درخور این نیست که انسان عمرش را صرف این چیزها بکند.
و سپس میفرماید: اگر توانستی به مقصود خودت دست پیدا کنی چه دنیوی چه اخروی، در مقابل پروردگار از همیشه خاشع تر باش. حقیقتا معارف نهج البلاغه خیلی معارف بلندی است اما دو چیز در سرتاسر این کتاب وجود دارد: ۱- توجه دادن به بیاعتباری زندگی دنیا ۲- تقوا داشتن و مراقب کار بودن. در اول نامه علی(ع) به مالک نیز امر به تقوا است که حضرت آن را معنا کرده که اول ترجیح دادن اطاعت خدا بر اطاعت مردم است که خود این یک بیت بلند تقوا است دوم اینکه باید به تمام فرایضی که در قرآن و سنت هست عمل کنی یعنی این جور نباشد که به خاطر مصلحت اندیشی، یک واجبی از واجبات الهی را یا محرمی از محرمات الهی را نادیده بگیری. سوم اینست که باید خدا را نصرت کنی؛ یعنی هرجایی که احساس کردی که جبهه الهی و اهداف الهی محتاج یک کمک رساندن تو است باید دست برسانی، حتما این کار را بکن با قلب، دست و زبان. چهارم اینکه در مقابل شهوت ها خودش را کنترل کن. نهایتا پنجم اینکه بهترین ذخیره ها برای تو، ذخیره عمل صالح باشد یعنی در مسئولیتی که پیدا کردی، به فکر پول و امکانات مادی نباشید. این ذخیره عمل صالح، هم در نظر خداوند و دیوان عدل الهی مورد استفاده است، هم در نظر مردم؛ یعنی اینجور هم نیست که مردم نفهمند.
منبع: بخش "وصیت به امام حسن(ع)" و "عهد مالک اشتر" از جلد "راه روشن مدیران"