تلخیص سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مد ظله العالی)
چهار توصیه حضرت علی ع به مالک اشتر در باب حکومتداری؛ آییننامه انقلاب اسلامی 20
حضرت علی(ع) خطاب به مالک چهار چیز مهم در حکومت را میفرماید، قدم اولش این است: پول را از مردم بگیر و مالیات مردم را جمع کن برای اینکه بالاخره هر اقدامی بخواهی بکنی احتیاج به پول داری. بعد باید موانع را برطرف کنی؛ موانع خارجی، داخلی را که وجود دارد باید برطرف کنی.
نسیم آنلاین : یکی از کتب مهجور مانده میان شیعیان نهج البلاغه است که رهبر معظم انقلاب در اهمیت آن می فرمایند: «نهجالبلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی است و آییننامه این انقلاب به حساب میآید.» در همین راستا و جهت تبیین بهتر و ساده تر این گنجینه از معارف اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز و بصورت سلسله وار چکیده ای از سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) را خواهیم آورد.
حضرت علی(ع) خطاب به مالک چهار چیز مهم در حکومت را میفرماید، قدم اولش این است: پول را از مردم بگیر و مالیات مردم را جمع کن برای اینکه بالاخره هر اقدامی بخواهی بکنی احتیاج به پول داری. بعد باید موانع را برطرف کنی؛ موانع خارجی، داخلی را که وجود دارد باید برطرف کنی جهاد با دشمنان مصر هم به عهده تو است؛ اگر دشمنی حمله کرد از داخل یا از خارج، باید تو از این کشور و از مردم این کشور دفاع کنی. بعد که پولها آماده است و دشمنی هم فعلا در مقابل نیست، طبعا بایستی به بازسازی و سازندگی بپردازی، سازندگی هم یک سازندگی انسانی است که این مهم تر است؛ مردم را به صلاح بکشانید که این صلاح، صلاح مادی و معنوی هر دو است و آخرهم سازندگی مادی، کشور را هم آباد کن. معلوم میشود که بحث سیاست خارجی به عهده حاکم مصر نبوده؛ خود امیرالمؤمنین تصمیم گیری آن را اگر لازم بوده، میکردند.
حالا که مالک رفته آنجا این کارها را بکند، اولین چیزهایی که حضرت به او سفارش میکنند، چیزهایی مربوط به متن کار نیست، مربوط به خود او است؛ یعنی در واقع اساس کار این است که ما اگر چنانچه بخواهیم مردم را بسازیم، مملکت را بسازیم، اول باید خودمان را بسازیم. امیرالمومنین میگوید من اول تو را دستور میدهم که تقوا داشته باشی و اطاعت خدا را ترجیح بدهی، متعلق ندارد که بر چه ترجیح بدهد؛ یعنی بر همه چیز. و پیروی کن از آنچه خدای متعال امر کرده در کتابش. مراد از کتاب، نفس کتاب نیست. هم فرایض است، هم سنن است که هیچکس سعادتمند نمی شود مگر به پیروی از این فرایض و سنن و هیچ بدبختی پیش نمی آید مگر یا با انکار اینها، یا با إضاعه اینها. انکارش مال کفار و بی اعتقادها است؛ اضاعه اش یعنی ضایع کردنش مال خودی ها و معتقدین است که معتقدند اما ضایع میکنند حدود الهی را اگر چنانچه این کار انجام بگیرد، شقاوت و بدبختی پیش می آید.
یک دستور دیگر هم این است که خدا را یاری کن هم با قلب خود، هم با زبان خود، هم با دست خود؛ یعنی حتی در مرحله قلب هم نصرت الهی لازم است. نصرت خدا یعنی نصرت دین خدا. نصرت یعنی پیروز کردن چیزی بر چیزی. با دست، با زبان خب معلوم است، ما چیزی را بر چیزی پیروز میکنیم اما کدام دشمن است که ما با قلب او را مغلوب میکنیم؟ در واقع آن اهواء و تمایلات و انحرافهای درونی خودمان را داریم مغلوب میکنیم؛ این نصرت، بالاترین نصرتها است. اگر ما خدا را در این مرحله نصرت نکردیم در مرحله ید و لسان هم اصلا نمیشود خدا را نصرت کرد. بعد از این مرحله حضرت دستور میدهد به مالک که خود را از شهوات بشکند یعنی در واقع در قبال میل به شهوت و اقبال به شهوت خودشکنی کند.
آن وقت میفرماید: بهترین ذخیره ها در چشم تو ذخیره عمل صالح باشد. نمیخواهد پول ذخیره کنی، امکانات ذخیره کنی و غیره. البته نمیگوید هم نکن؛ میگوید محبوب نباشد، مورد علاقه تو نباشد. بهترین ذخیره برای تو ذخیره عمل صالح باید باشد. بعد میفرماید که مالک هوای خودت باش. نسبت به آن هویت و شخصیت خودت شح بورز؛ بخل همراه با حرص نسبت به او داشته باش برای حفظ خودت یعنی آنچه را برای تو حلال نیست در اختیارش نگذار. بهای نفس شما جز بهشت چیز دیگری نیست؛ به غیر بهشت مفروشید این نفس را.
اگر دلی پندپذیر باشد، مرگ برای پنددهی کافی است. خود اینکه انسان میبیند که در جریان امور حیات همین طور جابه جا مرگ حضور پیدا میکند و کسی را میبرد، این بزرگ ترین موعظه کننده است. چون همه غفلتها و غرورها و طغیانها و سرکشیها و تنبلیها و هوسرانی ها ناشی از تکیه و اعتماد به این حیات زودگذر و ناماندگار است. و عبادت خدا و بندگی خدا، برای اشتغال و سرگرمی انسان کافی است. عبادت؛ یعنی واقعا انسان دنبال اشتغال اگر میگردد، عبادت بکند. معنای عبادت البته فقط نماز و دعا و مانند اینها نیست، در کارهایتان درصورتی که قصد انجام وظیفه داشته باشید جزو بزرگ ترین عبادات است. اگر نیتتان در این کار ادای وظیفه و انجام صلاح مردم و کار برای خدا باشد، بدانید که جزو بزرگ ترین عبادتها است.
روایت دیگر این است که شما حرص می ورزید به امارت، ریاست اما این بعدا برای شما مایه حسرت و پشیمانی خواهد شد. گاهی اوقات میشود که پیغمبر اکرم خودش از مکه می آید مدینه و ریاست بر مردم مدینه را به عهده میگیرد یا امیرالمؤمنین وقتی که به خلافت رسید، برای دفاع از موقعیت همین خلافت، سه جنگ آنچنانی کرده؛ یعنی این جور نیست که همیشه رفتن به سمت امارت و ریاست چیز مذموم و زشتی باشد. ریاست طلبی بد است، آن را به عنوان و یک غنیمت برای خود خواستن بد است اگر هدف الهی نباشد بد است.
منبع: بخش "عهد مالک اشتر" و "احادیث تحتالعقول" از جلد "راه روشن مدیران"