تلخیص سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مد ظله العالی)
ایران اسلامی منهای عدالت تفاوتی با ایران دوره ساسانی ندارد؛ آییننامه انقلاب اسلامی (۲)
آن ایرانی که در آن عدالت اجرا نشود و آن ایرانی که در زیر سایه حکومت مسلمانان از روح اسلام، از تقوا، از توجه به خدا، از معنویت، از عرفان چیزی سرش نشود، چه تفاوتی دارد با آن ایران و ایرانی که در دوران ساسانی زندگی می کرد؟
نسیم آنلاین : یکی از کتب مهجور مانده میان شیعیان نهج البلاغه است که رهبر معظم انقلاب در اهمیت آن می فرمایند: «نهجالبلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی است و آییننامه این انقلاب به حساب میآید.» در همین راستا و جهت تبیین بهتر و ساده تر این گنجینه از معارف اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز و بصورت سلسله وار چکیده ای از سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) را خواهیم آورد.
آن ایرانی که در آن عدالت اجرا نشود و آن ایرانی که در زیر سایه حکومت مسلمانان از روح اسلام، از تقوا، از توجه به خدا، از معنویت، از عرفان چیزی سرش نشود، چه تفاوتی دارد با آن ایران و ایرانی که در دوران ساسانی زندگی می کرد؟ وقتی قرار است اختلاف طبقاتی باقی بماند، تحجر انسانها باقی بماند، یک دگرگونی روحی به وجود نیاید و باز هم مردم در این تصور غلط باشند که باید هرچه میتوانند به زندگی شخصی تجملاتی لوکس خودشان بیفزایند و آنرا توسعه بدهند، چه لزومی داشت که به اصطلاح انقلابی انجام بگیرد؟
آن روز حاکم شام اجازه می گرفت که همان کاخها و شوکت امپراتوران روم را حفظ کند و وقتی مخالفت می کردند، می گفت: «مردمی که در روم زندگی کرده اند، شوکت امپراتوران را دیده اند و ما که امروز حاکم اسلامی هستیم، مصلحت نیست که آن شوکت را بشکنیم؛ مردم عادت کرده اند که همیشه در کاخها وارد بشوند و عادت کرده اند که حاکمان را سوار بر مرکبها ببینند و اگر ما یک خردهای متواضع حرکت کنیم، شوکت ما در چشم مردم خواهد شکست»
بینید چه استدلال غلطی! این تصور وجود داشت که فقط سیستم سیاسی شام و روم عوض بشود کافی است؛ دیگر نمیدانستند سیستم سیاسی که عوض می شود برای این است که سیستم اخلاقی عوض بشود، برای این است که روح و دل عوض بشود، برای این است که انسان در جوهرش دچار یک انقلاب و دگرگونی بشود، برای این است که انسانیت انسان مضمون و معنا پیدا کند، از حالت مسخ بیرون بیاید. و این یک فاجعه ای است که همیشه انقلابهای اسلامی را تهدید میکند و امروز هم تهدید میکند. امروز هم اندیشه هایی که خیال میکند اسلام و انقلاب اسلامی فقط به تفنگ وابسته است و فقط شور و هیجان جنگی یا حماسه یا سیاست بازی است که میتواند این خط انقلاب اسلامی را پیش ببرد، دچار همان اشتباهند. این انقلاب با معنویت، فداکاری و توجه به خدا پیروز شد و باید توجه به خدا در متن این انقلاب و در متن مردم بماند و افزایش پیدا کند و باید دنبال این خط بود.
در قرن نوزدهم که قرن علم گرایی بود متفکرین مسلمانی هم پیدا شدند که به جای اینکه سعی کنند اسلام را بفهمند و اسلام را ارائه بدهند و اسلام را بر تمدن عرضه کنند تا تمدن، آن را ناگریز و ناچار بپذیرد و به شکل آن دربیاید، سعی کردند اسلام را با تمدن تطبیق بدهند و تمدنی صنعتی مادی را بر اسلام تحمیل کنند. امروز آن بلیه حاکم و مسلط بر ذهن بسیاری است. فرهنگ غربی در ذهنش هست، سعی میکند اسلام را با آن تطبیق بدهد، جزو بلیه های بزرگ یکی این است: آزادی و دموکراسی با مفهوم غربی. سعی میکنند آزادی که در حکومت اسلامی لازم است، هر چه ممکن است نزدیک کنند به آزادی که مثلا انقلاب کبیر فرانسه به مردم داده. یا آیا آنچه امروز در دنیای دموکراسی رایج است، آزادی است؟ آیا واقعا انسانها در آنجا آزادانه میتوانند آنچه لازمه اصالت انسانی است انجام بدهند؟ آیا جایز است که ما آنچه به عنوان آزادی بدست آوردهایم در اشکال قانونی با آنچه امروز غرب دارد تطبیق کنیم؟
امروز در غرب یک چیزی وجود دارد به نام بشردوستی؛ حالا اگر برای هیچکس در دنیا معلوم نباشد که چقدر این حمایت از حقوق انسان مسخره است، برای ما مردم ایران جای هیچ ابهامی نیست؛ خیلی واضح است که ارزش و قیمت بشردوستی آقایان غربی چقدر است، چیزی که در آنها وجود ندارد احترام به انسان است؛ اما ادعایش هست درحالیکه کرامتهای انسانی پایمال میشود، درحالیکه آزادی انسان به معنای واقعی کلمه به هیچ گرفته میشود و انسان از جهت انسان بودن هم در فلسفه، هم در متن زندگی مورد تحقیر قرار میگیرد، پُز احترام به انسان، با صدای بلند گوش همه را کَر میکند. ما حالا سعی کنیم که در انقلاب خودمان همان جور انسان دوستی را در اینجا پیاده کنیم؟ متأسفانه کسانی کوشش میکنند که انسان دوستی را با مفهوم و معنای غربی در این جامعه پیاده کنند و این خطر بزرگی است و اگر ادامه پیدا کند و یا آگاهانه صورت بگیرد، خیانت بزرگی است. به بهانه انسان دوستی جلوی ضروری ترین اقدامات در طول مدت بعد از انقلاب گرفته شد و به بهانه طرفداری از آزادی، امکان همه گونه خیانت و توطئه در اختیار توطئه گران گذاشته شد و اسلام در این میان فراموش شد.
گروه هایی که امروز با جمهوری اسلامی می جنگند، دقیقا همان گروههایی هستند که بعد از هجرت به مدینه با پیغمبر می جنگیدند؛ ابرقدرتها، منافقین داخلی، گروههای اهل کتاب، روشنفکران دروغی بدلی ضدانقلاب، آن توطئه گران و ستون پنجم خارجی، آن بقایای رژیم پوسیده گذشته که از طرف مکه حمله می کردند. دقیقا همین جناحهای امروز آن روز هم وجود داشته و جنگ خندق پیغمبر نموداری از تشابک و درهم فرورفتگی این گروه ها است. اسلام که همان اسلام است و شانتاژهای جهانی و هوچی گری های جهانی هم ما را نبایستی از اسلام دور کند این یک خطر بزرگی است.
ادامه دارد...
منبع: بخش "نهجالبلاغه، آییننامه انقلاب" از کتاب "نبوتها در نهجالبلاغه"