نه معلم داریم، نه انگیزه
معلم و نوع بشر شاید مهمترین خواسته و مطالبه اجتماعی که دارد برقراری عدالت است. همه حرف معلمان ما برقراری عدالت درباره آنهاست. اعم از کسانی که مطالبه استخدامی دارند یا کسانی که مطالبهگر اجرای رتبهبندی هستند انواع بحثها وجود دارد. نظام پرداخت معلمان یک نظام ناعادلانه و تبعیضآمیز است و اگر اصلاح نشود رتبهبندی را به هر شکلی اجرا کنیم باز این مطالبات پابرجاست.
علیرغم تمام نگرانیها، تمام ترسها و تمام دغدغهها، با انجام واکسیناسیون و رعایت هرچند حداقلی پروتکلهای بهداشتی، شرایط به سمت دنیای کمتر درگیر کرونا پیش میرود. کاری به باقی کشورها ندارم، اما در ایران خودمان، با سرعت گرفتن روند واکسیناسیون، بسیاری از مشاغل و اماکن درحال بازگشایی هستند. یکی از آنها هم همانطور که همه در جریان هستیم، مدرسههاست. ماه مهر بدون مدرسه و حالوهوایی که تقریبا همه تجربهاش کردهایم، لطفی نداشت و ندارد، اما گویا این دوری و فراغ، عنقریب پایان میپذیرد و طبق وعدههای داده شده، طی یکی، دو ماه آینده، مدارس بازگشایی میشوند و دوباره کلاس و نیمکت و کتاب و دفتر و شلوغی حیاط مدرسهها، دیده و شنیده خواهد شد. به همین بهانه و برای این بازگشایی و روزهای خوب احتمالی تا اردیبهشتماه و روز معلم صبر نکردیم و سوای تمام مسائلی که نظام آموزشی کشور با آن دستوپنجه نرم میکند، مستقیم سراغ معلمان رفتیم و سعی کردیم شبکه مسائلی که این زحمتکشان عرصه علم و تربیت با آن مواجهند را لیست کنیم و کمی در ارتباط با آنها گپ بزنیم و بنویسیم. البته این نوشتن به معنای پنهان بودن مطالبات معلمان نیست، کافی است یک روز که گذارتان به حوالی میدان فردوسی و خیابان قرنی افتاد، از جلوی وزارت آموزشوپرورش و ساختمان شهید رجایی و علاقبندان عبور کنید و ببینید که فرقی نمیکند چه روز و ساعتی باشد، عدهای معلم و جوان در سودای معلمی، آنجا و روی سنگفرش پیادهرو بست نشستهاند تا شاید صدای مطالباتشان به گوش مسئولان نظام آموزشی و استخدامی برسد. ناگفته نماند قبلتر هم مفصلتر نوشتیم و در این رابطه بحث کردیم که علیرغم اهمیت بالای وزارت آموزشوپرورش و سازمان محیطزیست، اینها دو نهادی هستند که هنوز متولی ندارند و معلوم نیست کلیت فرآیند آموزشی در کشور با نظرات و ریلگذاریهای چه کس یا کسانی پیش میرود. فعلا از اینها عبور میکنیم و بعد از مرور برخی اخبار و اظهارات دوباره برمیگردیم و از همان مطالباتی که معلمان دارند و گفتم، مینویسیم، البته اینبار از زبان یک معلم و کارشناس و مدرس معلمی!
تعجیل در پرداخت معوقات و اجرای طرح تحول
در ایام پایانی شهریورماه و روزهای ابتدایی مهر هر سال، مسئولان، رسانهها، کارشناسان و مردم به رسم هرساله یاد معلمان و دانشآموزان میافتند و چند روزی پس و پیش در ارتباط با مشکلاتی که اینها دارند مینویسند و اظهارنظر میکنند و دل میسوزانند. بعد هم که چند روزی گذشت و آبها از آسیاب افتاد و زنگهای نمادین به صدا درآمد، همهچیز به اردیبهشت و روز معلم و بعد هم به مهر بعدی موکول میشود. با این اوصاف، گویا چارهای نیست و سوای دغدغهای که حداقل ما و در این صفحه مدام در ارتباط با دانشآموزان و معلمان داشتیم، اینبار هم به بهانه این توجه همگانی و گسترده باید مطالبهگر خواستههای معلمان و دانشآموزان باشیم؛ مطالباتی که سالهاست تکرار میشود و خوب هم به گوش مسئولان رسیده است. ذیل همین سنت هرساله، سیدابراهیم رئیسی رئیسجمهور کشور، روز 31 شهریور سال جاری در جلسه هیات دولت و ناظر به ایام بازگشایی مدارس با اشاره به مساله رتبهبندی معلمان گفت: «متاسفانه در طرح رتبهبندی معلمان، آنچه در وهله اول به اذهان تداعی میشود، بحث مالی و پرداختهاست، درحالیکه مباحث مالی فقط یک بخش از طرح رتبهبندی است و این طرح اساسا برای ارتقای جایگاه معلمی و هویت، منزلت و جایگاه معلم و البته معیشت معلم است.» رئیسی همچنین روز گذشته و در آیین بازگشایی مدارس با حضور در مدرسه فولادفر صالحآباد بار دیگر طی سخنانی به مشکلات پیشروی معلمان اشاره کرد و گفت: «خانواده و مدرسه دو نهاد مکمل هستند که جایگاه ویژهای در زندگی بشر دارند. مدرسه مکمل خانواده است و البته معلم ستون و محور مدرسه است. با توجه به جایگاه محوری معلم در نظام آموزشوپرورش حفظ و ارتقای شأن و منزلت و معیشت معلمان بسیار مهم است و طرح رتبهبندی معلمان ناظر به تحقق همه این اهداف است و صرفا جنبه معیشتی و مالی ندارد. صرفکردن منابع در امر آموزشوپرورش نه هزینه بلکه بزرگترین و پرثمرترین سرمایهگذاری است که میتواند آینده کشور را تضمین کند. پیشرفت کشور در گرو توسعه آموزشوپرورش و توسعه مهارتآموزی بوده و اینجاست که عدالت آموزشی اهمیت واقعی خود را نشان میدهد.» اشارات رئیسی به مسائل مربوط به معلمان در روزهای ابتدایی مهرماه و همزمان با بازگشایی مدارس نشان از اطلاع دولت و سیاستگذاران از مشکلات موجود پیشروی آنها دارد. با این اوصاف، تمام مشکلاتی که معلمان دارند به همین موارد محدود نیست و شبکه مسائلی است که معلمان سراسر کشور با آنها درگیرند؛ از مسائل مربوط به رتبهبندی و مشکلات معیشتی و استخدامی گرفته تا افت جایگاه اجتماعی معلمان، ضعف و محدودیت در ایجاد تشکل صنفی و مطالبهگر و... . پیرو همین ماجرا و بهمنظور ارائه تصویری واضحتر از ایام پیشرو و آینده نظام آموزشی کشور، ذیل آسیبشناسی و بعد ارائه راهکار با حجتالله بنیادی، استاد دانشگاه فرهنگیان و از فعالان آموزشی کشور گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
بیبرنامگی بزرگترین خلأ و رفع آن اصلیترین اولویت نظام آموزشی کشور است
بنیادی ناظر به کلان مسائل و مشکلات موجود در نظام آموزشوپرورش کشور گفت: «به نظر من هنوز آموزشوپرورش برنامهمحور نشده است. برنامهای که هر وزیری میآید آن برنامه را اجرا کند. طرح تحول بهعنوان یک سند بالادستی 10 سال است که مصوب شده ولی میزان پیشرفت و اجرای آن بسیار اندک است. اینکه در افق 5-4 ساله آموزشوپرورش کشور ما یک برنامه منسجم در همه حیطهها داشته باشد و مطابق آن برنامه عمل کند شاید این بزرگترین خلأ، مهمترین و اولین اولویت باشد. مراجع مختلفی ازجمله شورای عالی آموزشوپرورش که رئیس آن رئیسجمهور است باید نسبت به تدوین برنامه راهبردی برای کل وزارت اقدام کند و ذیل این برنامه راهبردی وزارت آموزشوپرورش همه بخشها و معاونتهای آن از سطح ستاد تا سطح شهرستان، باید برای اجرای برنامه راهبردی، برنامههای راهبردی و عملیاتی خود را بنویسند. بهعبارت دیگر بگوییم مثلا معاونت پشتیبانی چه حیطه مسئولیتی دارد؟ یکی بحث بودجه است، ساختار بودجه غلط و پراشکال است. معاونت پشتیبانی در یک افق چهار، پنج ساله این را حل میکند؟ کمبود نیروی شدید انسانی به همین شکل است. نظام ناعادلانه پرداخت معلمان به همین ترتیب است. اینها سه مساله مهم است که در حیطه معاونت پشتیبانی قرار میگیرد. اگر سراغ معاون آموزشی بیاییم بهنوعی بخشی که عنوان میکنم به معاونت توسعه بازمیگردد، نسبت دانشآموز به معلم در دوره ابتدایی 30 به یک است یعنی به ازای 30 دانشآموز یک معلم وجود دارد. این نسبت بسیار بالایی است، معاونت آموزش ابتدایی برای اینکه این نسبت را به 20 به یک برساند میخواهد چه کند؟ چقدر معلم برای آن باید تربیت شود؟ محتوای کتب درسی و شیوههای ارزشیابی ما اشکال دارد. متاسفانه یک نگاه جزیرهای حکمفرماست و برنامهای که از راس آموزشوپرورش شروع شود و به صورت آبشارمانند تا سطوح پایین بیاید اتفاق نیفتاده است. متاسفانه سطوح بالا انتظار دارند مدرسه سند تحول را اجرا کند. به نظر من مدرسه شاید سهمی که از اجرای سند تحول دارد، بسیار اندک باشد و بیش از 80 درصد سند تحول را حوزههای ستادی آموزشوپرورش باید اجرا کنند که اجرا نکردهاند. من اگر بخواهم خلاصه کنم اولین اولویتی که آموزشوپرورش و هر وزیر و هر دولتی دارد اگر بخواهد به این مساله به درستی توجه کند، باید یک برنامه منسجم حداقل پنجساله داشته باشد که ذیل آن برنامههای عملیاتی تعریف شود و در آن برنامههای عملیاتی اولویتهای هر معاونت معین شود. وقتی میگوییم بحث رتبهبندی یا معیشت معلمان مهم است، مسئولیت این با کدام معاونت است؟ بعضا وزیر بتواند سوال کند این وظیفه چطور انجام شده است. بحث کتب درسی که همچنان نابسامان است، متولی کدام بخش است؟ شورای عالی یا سازمان پژوهش متولی است؟ متولی کمبود معلم دانشگاه فرهنگیان است یا یک واحدی به نام مرکز منابع انسانی متولی آن است؟ این مسائل چون معین نیست اولویتها را باید معین کنیم بدون آنکه مسئول و واحد پاسخگو مشخص باشد خیلی ره به جایی نمیبریم.»
عدالت مهمترین مساله معلمان است
در ادامه بنیادی با اشاره به مشکلات و مطالبات اصلی معلمان خاطرنشان کرد: «معلم و نوع بشر شاید مهمترین خواسته و مطالبه اجتماعی که دارد برقراری عدالت است. همه حرف معلمان ما برقراری عدالت درباره آنهاست. اعم از کسانی که مطالبه استخدامی دارند یا کسانی که مطالبهگر اجرای رتبهبندی هستند انواع بحثها وجود دارد. نظام پرداخت معلمان یک نظام ناعادلانه و تبعیضآمیز است و اگر اصلاح نشود رتبهبندی را به هر شکلی اجرا کنیم باز این مطالبات پابرجاست. چیزی که باید محقق شود عدالت در نظام پرداخت است؛ عدالتی که منزلت اجتماعی معلم و معیشت آن را تامین کند. وقتی در سه سال گذشته قیمتها دو تا سه برابر شده است و حقوق معلمان 60-50 درصد اضافه شود، 20 تا 30 درصد باز اضافه کنید، حقوق معلم دو برابر اضافه شده و قیمتها سهبرابر شده است. یعنی معلم نسبت به سه سال گذشته نهتنها وضعیت بهتری ندارد بلکه بدتر شده است. درکنار این چه چیزی بیشتر باعث رنجش معلمان میشود؟ اینکه همتا و همتراز آنها در سازمان زندانها، در نظام پزشکی، در قوه قضائیه، وزارت علوم و... افزایش حقوق دو، سه برابری داشتند ولی برای معلم بسیار اندک است. مطالبه اصلی معلمان عدالت است. یک زمانی عدالت در نظام پرداخت است. عدالت استخدامی یکیدیگر از مطالبات است. وقتی مجلس طی 11-10 مصوبه به افراد مختلفی امتیازات متفاوتی برای استخدام میدهد کارنامه سبزها مدعی میشوند. میگوید امتیاز میدهید چرا به ما نمیدهید؟ هرچند غلط است. نظام استخدام آموزشوپرورش باید شایستهترین افراد را برای معلمی بهکار گیرد. وقتی ناعدالتی را از قبل رقم زدیم و چند سال این ناعدالتی انجام میشود دیگران هم میگویند شما امتیاز نابحق دادید و این را به من هم بدهید. این عدالت میشود! آموزشوپرورش در استخدام معلمان نظام عادلانهای نداشته و مجلس هم بر این نظام ناعادلانه بهنوعی صحه گذاشته و آن را تشدید کرده است. الان کارنامه سبزها که مطالبه استخدامی دارند، سربازمعلمها، معلمان غیرانتفاعی و... ریشه در این دارد که ما یک الگوی شایستهای برای جذب معلم نداشتیم و به نوعی استخدام معلمهای ما یک نظام عادلانه و شفافی نداشته است. این شاید دو حیطه مهم باشد؛ یعنی خواسته اصلی معلمان و تمام کسانی که به نوعی در آموزشوپرورش خدمت میکنند یا میخواهند وارد شوند این است که عدالت برقرار شود. اگر مطالبهای وجود دارد و آنها خود را صاحب حق میدانند به نوعی یا آن شفافیت نبود که اینها احساس ناعدالتی میکنند یا واقعا ناعدالتی وجود دارد و بسیار آزاردهنده است.»
مدل فعلی تربیت معلم در کشور، کمبازده و پرهزینه است
کمبود معلم همواره از اصلیترین مشکلات نظام آموزشی کشور بوده است. این استاد دانشگاه در ارتباط با این مساله هم گفت: «میتوانید این را پژوهش کنید و از وزرای چند سال اخیر بپرسید، از حاجیبابایی سوال کنید، ما 16میلیون دانشآموز داریم و باید چه تعداد معلم داشته باشیم و بخواهید مبنای این حرف را بیان کنند. آیا براساس قانونی بیان میکنند یا فرمول ذهنی خود آنهاست؟ 13ونیم میلیون دانشآموز در مدارس دولتی هستند، این تعداد باید چه تعداد معلم داشته باشند؟ چارچوب قانونی این حرف چیست؟ پاسخی که میدهند این است که هیچ چارچوب قانونی برای اینکه بدانیم به ازای این تعداد دانشآموز چه تعداد معلم نیاز است، وجود ندارد. این مساله و چالش اصلی است. محل اختلافنظر شدید میان سازمان اداری استخدامی، سازمان برنامه و بودجه و آموزشوپرورش است. آموزشوپرورش میگوید من 300هزار معلم کم دارم و جمالیقمی میگوید شما 180هزار معلم کمبود دارید. این هنوز حل نشده است یعنی ساختار قانونی برای تعیین میزان نیاز به معلم وجود ندارد و یک خلأ شدید در این زمینه است. مجلس در قالب طرحی ناقص تلاشی میکند ولی به نظرم آن طرح نیز کفایت نمیکند و مساله حل نمیشود. یک نگاه جامعتر از آن طرح را میطلبد، بنابراین تا ما آن را حل نکنیم آن وقت واحدهای مرتبط مثل سازمان اداری-استخدامی که باید ردیف استخدامی بدهند این کار را نمیکنند. وقتی ردیف استخدامی صادر نشود دانشگاههای ما هر چند ظرفیت این را ندارند، یعنی مساله خیلی پیچیده شده است، نمیتوانند پذیرش کنند. دانشگاه فرهنگیان حداکثر ظرفیت پذیرش سالانه 20هزار نفر دارد. از طرف دیگر در خروجیهای آموزشوپرورش هر سال میزان بازنشستگی حدود 30 هزار نفر است. با این شرایط کنونی 10هزار نفر به تعداد کمبود معلمان ما هر ساله اضافه میشود. یعنی اگر ردیف استخدامی حل شود ظرفیت پذیرش نداریم، منابع مالی را نداریم. بنابراین باید دولت در قالب یک لایحه خیلی منسجم به مجلس ارسال کند و از محاسبه نیاز به معلم تا صدور ردیف استخدامی تا توسعه ظرفیت دانشگاههای تربیت معلم و تامین منابع مالی را شفاف کند تا بتوانیم از این بحران عبور کنیم. منتها آن روش که بیان کردم برای بلندمدت است ولی در کوتاهمدت آموزشوپرورش برای اینکه بتواند از طرحهای کمکیفیتی مثل سربازمعلم و خرید خدمات پرهیز کند، مجبور است فرضا از دانشجویان سال دوم دانشگاههای مختلف افراد مستعد را انتخاب کند و دوره دوساله معلمی برای آنها برگزار کند. یعنی فرد لیسانس گرفت معلمی باتجربه باشد یعنی مشارکت دانشگاههای دیگر را داشته باشد. دو سال یک فرد آن درسهای تخصصی بهخصوص در دروس دوره متوسطه را بگذراند. مثلا دروس ریاضی، فیزیک و... را دو سال در دانشگاه تهران بگذراند. سال سوم و چهارم علاوهبر دروس تخصصی خود دروس حرفهای معلمی را با نظارت و مدیریت دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیتمعلم بگذراند. در این صورت میتوان از این بحران عبور کرد و تمام ظرفیت دانشگاههای فرهنگیان به آموزش و تربیت معلمان دوره ابتدایی تخصیص یابد، چون در دانشگاههای دیگر معلم دوره ابتدایی تربیت نمیشود و کاملا یک کار تخصصی است که در دانشگاه فرهنگیان انجام میشود. در این صورت میتوان این بحران را سپری کرد والا بخواهیم از طریق دوره چهارساله یا دوره مهارتآموزی که بسیار کیفیت نامطلوبی نسبت به دوره چهارساله دارد، معلم تامین و تربیت کنیم به نظرم هم دانشآموزان ما خیلی آسیب میبینند و هم اینکه در این مدت این کمبود معلم رفع نمیشود. یعنی ماده 28 دانشگاه فرهنگیان یک روش پرهزینه و کمکیفیت است. اولا از نظر سنی خیلی از این افراد سن بالایی دارند. از نظر تناسب رشته کارشناسی با رشتهای که میخواهند تدریس کنند در خیلی از زمینهها آن تناسب وجود ندارد. دوره یکساله مهارتآموزی که برگزار میشود آن ظرفیت ارتقای مهارتهای حرفهای را ندارد ولی حالتی که عنوان کردم در یک دوره دوساله انجام میشود. وقتی از سال دوم دانشگاه میگیرید همه در یک رده سنی جوان هستند. بعد هم دو سال فرصت دارید کارورزی و دروس مختلف معلمی را به اینها یاد دهید و این افراد سریعتر برای شما وارد سیستم میشوند. یعنی شما امسال اراده کنید 50هزار نفر از دانشجویان سال دوم دانشگاه را انتخاب کنید، در رشتههای دروس متوسطه اول و دوم باشد. به سادگی این کار امکانپذیر است و بهخصوص نکته دیگر این است که با توجه به نیازی که استانها دارند باشد ولی در مهارتآموزی نیاز استانها به درستی توجه نمیشود و به نظرم ماده 28 یک روش اضطراری کمکیفیت و پرهزینه است. هم برای سیستم و هم برای کل کشور اینچنین است و هم برای افرادی که میآیند. آن افراد به جای اینکه بعد از لیسانس گرفتن استخدام شوند، یک سال هم باید دوره مهارتآموزی بگذرانند تا بتوانند وارد کلاس شوند ولی اگر در دستگاه دیگری استخدام شوند با همان لیسانس دوره کوتاهمدت که در حد یک ماه یا دو ماه برگزار میکنند، استخدام میشوند و حقوق وی برقرار میشود و مهارتآموزی بعدی این است که حین خدمت انجام میشود ولی اینجا اینچنین نیست. فرد دورهای که میبیند کمکیفیت و مدت کمی است ولی اسما یکساله است یعنی بعد از یکسال حکم استخدامی آن صادر میشود و آن فرد هم ضرر میکند.»