تلخیص سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مد ظله العالی)
نقطه مقابل تقوا فسق نیست، غفلت است؛ آییننامه انقلاب اسلامی 17
کسی تقوا داشته باشد، تا گناه کرد فورا اعتراف میکند که اشتباه کردم. به مجرد اینکه باد شیطان به تنش میخورد، این فورا به خود می آید و تذکر پیدا میکند. وقتی در معرض عبرتها قرار بگیرد، عبرت میگیرد نه اینکه عبرتها فراوان باشد و او عبرت نگیرد.
نسیم آنلاین : یکی از کتب مهجور مانده میان شیعیان نهج البلاغه است که رهبر معظم انقلاب در اهمیت آن می فرمایند: «نهجالبلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی است و آییننامه این انقلاب به حساب میآید.» در همین راستا و جهت تبیین بهتر و ساده تر این گنجینه از معارف اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز و بصورت سلسله وار چکیده ای از سه جلد کتاب شرح نهجالبلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) را خواهیم آورد.
علی(ع) به امام مجتبی(ع) میفرماید دل خودت را با موعظه زنده کن؛ چون دل با موعظه نشاط پیدا میکند. البته این موعظه را ممکن است دیگری به انسان بدهد، ممکن هم هست که خود انسان با مطالعه و تدبر خودش را اندرز بدهد. سپس حضرت میفرماید دل خود را با حکمت نورانی کن. وقتی انسان با حکمت سروکار نداشته باشد و همه زندگی انسان را همین فکر سطحی برای گذرانیدن امور زندگی تشکیل بدهد، دل بی نور میشود. حکمت یعنی همه واقعیات عالم در ذهن انسان و در وجود انسان، در قلب انسان منعکس بشود.
سپس میفرماید دل را رام کن با یاد مرگ. یعنی آن سرکشی های نفس را که در همه ما وجود دارد، با یاد مرگ مهار کن که مرگ پایان همه چیزهایی است که نفس به آنها شوق دارد؛ در عالم حس و نشئه ملک همه اینها از بین میرود، با مرگ نابود میشود. میگوید دل خودت را به اقرار به مرگ وادار کن؛ که این البته با توجه به مردگان محقق میشود. در شرع مقدس یکی از چیزهایی که مستحب است، رفتن به قبرستان است؛ واقعا چیز عجیبی است؛ بسیار هم لازم است چون آدم وادار میشود که به مرگ اقرار کند. سپس امیر المومنین میفرماید قلب خودت را نسبت به فاجعه هایی که در دنیا اتفاق می افتد بصیر و بینا کن. منظور از فجایع دنیا یعنی همین مرگ و نابودی و پیری و نسیان و این کاهشهای دائمی وجود انسان.
سپس حضرت می فرماید برحذر بدار خودت را از شبیخون زمانه یعنی غفلت نکن که حالا وضعمان خوب است، جوانیم، نیرومندیم، سالمیم، عزت داریم، قدرت داریم، پول داریم؛ هرکس هرچه دارد. از این غافل نشو که همه همینها را دارند اما در یک لحظه از آنها گرفته میشود. البته این برحذر بودن به این معنا نیست که کاری کنیم که این شبیخون به ما نخورد؛ نه، اجتناب ناپذیر است، منتها انسان خودش را دل بسته نکند، بارش را سبک کند؛ جوری کند که اگر چنانچه حادثه پیش آمد، دچار حسرت نباشد و الا حادثه دیر یا زود پیش می آید؛ که حداقلش آنست که مرگ گریبان انسان را میگیرد.
به شما توصیه میکنم با آثار اسلامی رابطه تان را قطع نکنید. با نهج البلاغه انس داشته باشید؛ البته از این واجب تر قرآن است. من خواهش میکنم آقایان هر روز قرآن بخوانید البته غیر از قرآنی که در نماز میخوانید. قرآن را هر روز ولو یک صفحه، نصف صفحه، هر روزی پنج آیه بخوانید. پنج آیه را اگر چنانچه با تدبر بخوانید، سه دقیقه طول خواهد کشید؛ سه دقیقه واقعا در ۲۴ ساعت چیزی نیست. یک وقتی را در شبانه روزتان بگذارید برای کار شخص خودتان؛ یک رابطه شخصی با خدا به طور مرتب داشته باشید؛ یعنی ذکر، توجه، انابه. انابه یعنی به پروردگار یعنی تضرع کردن که واقعا خدا انسان را هدایت میکند. یعنی یک عامل قطعی برای هدایت وجود دارد که جای شک ندارد و آن انابه است؛ این وعده الهی است، شک و تردید ندارد. بهترین وقتش هم به نظر من صبح صبح زود است مثلا پیش از اذان صبح؛ یک ربع ساعت، بیست دقیقه پیش از اذان صبح آماده باشید تا یک ربع، بیست دقیقه بعد از اذان صبح. در این فاصله این دو طرف اذان صبح همه این کارهایی که گفتم، قابل عمل است. یک نماز صبح خوب انشاءالله، قبل از نماز صبح یک ده یازده رکعتی نافله شب که بسیار برکات دارد و بعدش هم تعقیبات، توجه، دعا، ذکر.
یکی از غایات روزه، حصول تقوا است که با روزه گرفتن و با فرض صیام، انسان به تقوا برسد؛ روزه حالت هشیاری و تسلط بر نفس و توجه به کار خود را به انسان میبخشد که باید قدر این حالت را دانست. تقوا عبارت است از توجه به رفتار و اعمال و جهت گیری و کاری که انسان میخواهد انجام بدهد، یعنی توجه به خود؛ این معنای تقوا است. تقوا یعنی انسان از کار خود و آنچه انجام میدهد و آن جهت گیری که انتخاب میکند غافل نماند و دستخوش غفلت نشود.
بنابراین نقطه مقابل تقوا فسق نیست، نقطه مقابل تقوا غفلت است، بی پروایی است. امیرالمؤمنین میفرماید: "اتقوا الله، سمع فخشع" خشوع به معنی تواضع کردن نیست و با خضوع فرق دارد. خشوع اینست که انسان در درون، تسلیم یک حقیقتی بشود، قلب او رام بشود در مقابل یک عظمت به این میگویند خشوع؛ تقوای چنین کسی را داشته باشید که سخنی را میشنود و در مقابل حقانیت آن سخن، در دل تسلیم میشود، تقوای کسی که پا در ورطه خطا گذاشته اما اعتراف میکند که خطا کرده؛ این لازمه تقوا است. کسی تقوا داشته باشد، تا گناه کرد فورا اعتراف میکند که اشتباه کردم. به مجرد اینکه باد شیطان به تنش میخورد، این فورا به خود می آید و تذکر پیدا میکند. وقتی در معرض عبرتها قرار بگیرد، عبرت میگیرد نه اینکه عبرتها فراوان باشد و او عبرت نگیرد.
منبع: بخش "وصیت به امام حسن(ع)" و "شرح خطبه ۱۶ و ۸۳" از جلد "راه روشن مدیران"